ریشه یابی بد حجابی درجامعه و راهکارهای توسعه ی حجاب
ریشه یابی بد حجابی درجامعه و راهکارهای توسعه ی حجاب
مقدمه
حجـــاب در قامــوس بشري واژه ي آشنايي است که درگـــذر زمان از سنت به سوي مدرنيته،فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است.در اين مــيان مردان و زنان(به خصوص زنان) در مسيرتندباد حرکت به سوي مدرنيسم ، در معرض برهنگي فرهنگي و فرهنگ برهنگي قرارگرفتند تا در توسعه ی سرمايه داري نقش خويش را ايفا کنند .اما بـا گذرزمان از هويــت و شخصيت و ماهيت خود بيشتر دور شدند،و در يک حرکت جديد با بازگشت دوباره به سوي منيّت خويش و توجه به سرشت و طبيعت و احتياجات حقيقي خودرا،در ميان معنويت و هويت خويش را در حجاب جستجو کردند .
نگاهي به حجاب که برخاسته از حقايق دين ودرافق بالاتر ازعالم ماده تدوين وتبيين شده است،در عصر برهنگي،تنها پاسخ مثبت وحقيقي به نيازهاي دروني و بازگشت به گرايش هاي فطري جامعه انساني است که سلامــــت ، امنيت ، معنويت وکمال را در خانواده و اجتماع ميسور مي سازد واين انتخاب تنها راه رسيدن بـه کمال و سعادت الهي است. تحقیق حاضربا نگاهی به ریشه های بی حجابی در جامعه و بیان راهکارهای توسعه فرهنگ حجاب در جامعه درصدد این است که قدم کوچکی در جهت نهادینه کردن حجاب در جامعه برداشته باشد . ان شاءالله.
ضرورت بحث
يكى از هنجارهاى كهن و سنت هاى ملى و دينى دير پـــاى جامعه ايران اسلامى، سنت حجاب و پوشش كامـــل زنان هنگام حضوردر اجتماع است. اين هنجار در منطق دين، طيف گسترده اى از رفتارهاى مختلف از پوشش كامل اندام به استثناى مواضع خاص گرفته تا شيوه گفتار، نگاه، راه رفتن،استفاده اززيورآلات،آرايش كردن وكاربردمواد خوش بوكننده را دربرمى گيرد. افزون بر آن، به برخى امور حاشيه اى هم چون نوع دوخت، جنس لباس، رنـــگ و تناسب لباس با سن فرد نيز ارتباط مى يابد. از اين رو، حجاب كامل به معناى رعايت دقيق اين مجموعه، متنــاسب با عـــرف اجتماعى و نقض كامل آن نشانه بد حجابى است. رفتار فرد باحجاب به دليل رعايت معيارها و ضوابط و هم سويى با ارزش هاى اجتماعى با واكنش هاى مثبت و رفتار بد حجابان و با واكنش هاى منفى اجتماعى روبه رو مى شود.
پديده بد حجابى كه گونه اى انحراف و كج روى اجتماعى به شمار مى رود،پديده اى است كه جامعه ی ايـــران در سال هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى، در برخى شهرهاى بزرگ و به ويژه در ميان برخى گروه هاى جامعه بـا آن روبه رو بوده است. با وجود رخ دادن دگرگونى هاى بنيادين در سطوح مختلف اجتماعى و فرهنگى و توفـــيق نسبى در زدودن برخى مظاهر فرهنگ بيگانه، حكومت تاكنون نتوانسته است اين معضل اجتماعى را به شكلى معقــول حل كند و به اين ضرورت فرهنگى و خواست همگانى، پاسخى شايسته بدهد. چه عواملى در شكل گيرى اين معـــــضل مؤثر بوده و هستند و چرا تاكنون، با وجود حساسيت هاى شديد فرهنگى و اقدامات سازمانى، توفيق چندانى حاصـل نشده است وچه موانعى براى درمان چنين معضلى وجود دارد. اين نوشتار با هدف شناخت اين معضل و تبيين چرايى و جست وجوى دلايل شكل گيرى این معضل اجتماعی و با ارائه ی راهکارهای توسعه ی حجاب در سطح جامعـــه درصدد آن است که قدم کوچکی در جهت اعتلای اسلام عزیز بردارد.
اهداف تحقیق
جايگاه اجتماعى پوشش درهرجامعه،بيش از آن كه از شرايط اقليمى، موقعيت تمدنى، اوضاع اقتصادى،نظام سياسى، موقعيت سنى، جنسى ، شغلى افراد، خواسته هاى شخصى و زيباشناختى افراد اثر بپذيرد، از ساختار باورها،ارزش ها، هنجارها، ايدئولوژى ها، الگوها، آداب و عادت ها و سليقه هاى گروهى اثر مى پذيرد. لباس، نشان دهنده ناخودآگاه فرهنگى جامعه است. لباس پوشيدن، نشانه اجتماعى بودن انسان است و مانند ديگر جنبه هاى اجتماعى بودن انسان بر اساس ارزش ها وهنجارهاى اجتماعى وانتظارات جمعى،شكل مى يابد.ضرورت هم نوايى با اقتضاهاى فرهنگ غالب ورعايت انتظارات جمعى،كمترين هزينه اى است كه زندگى اجتماعى در ساحت هاى مختلف بر افراد تحمـــيل مى كند.هدف ازاین تحقیق بررسی پوشش وعلل بد حجابی درجامعه می باشد.به دليل الزامات ارزشى و هنجارى جامعه، پوشش،اجبارى وگريزناپذير است و افراددر هرشرايطى بايدازآن برخوردارباشند. رعايت اين حداقل، نيازمند حضور و مشاركت اجتماعى است و رعايت نكردن آن، به عنوان تخلف اجتماعى، واكنش هايى را برخواهد انگيخت.
فرضیه تحقیق :
شناخت علل بدحجابی در جامعه و درمان آن موجب توسعه ی فرهنگ حجاب در جامعه می شود.
سوال اصلی :
علل بد حجابی در جامعه چیست ؟و راهکارهای توسعه حجاب در جامعه چه می باشد؟
سوالات فرعی :
-آسیب شناسی بد حجابی در جامعه چیست ؟
-تبیین بدحجابی چگونه است؟
-روش های توسعه حجاب چیست؟
-راهکارهای نهادینه کردن حجاب در سطح جامعه چگونه است ؟
واژگان كليدى:
الگوى پوشش، هنجار، بد حجابى، كج روى، اشاعه فرهنگى، مدگرايى، كنترل اجتماعى،كاركرد،توسعه ی حجاب ،نهادینه کردن حجاب.
هنجار پوشش
نابهنجار دانستن يك رفتار هنگامى عقلانى است كه از قبل، شكل قاعده مند آن متناسب با معيارهاى مشخص،معلوم شده باشد.از اين رو،معرفى قلمرو حجاب مقدم بر تعيين حدود نقيض آن، يعنى بد حجابى است. حجاب از رفتارهاى بهنجار و ارزشى و از ضروريات و مسلّمات اسلام است. بر اساس آن چه در رساله هاى عمليه مراجع تقليد بيان شده و قوانين موجود كم و بيش با ارجاع به آن تنظيم و تصويب شده و عرف عام جامعه بر اساس آن رقم خورده،حجاب در قالب هنجارى زير صورت بندى شده است:
زن بايد بدن خود را از نامحرم بپوشاند، بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده، ولى خوب و بد را مى فهمد و به حدى رسيده كه مورد نظر شهوانى است بپوشاند. (توضيح المسائل مراجع عظام, مسئله 2435 )البته گردى صورت و دست ها تا مچ از اين قاعده مستثنا است.
تعريف بد حجابى
با توجه به مباحث يادشده، بد حجابى به معناى نداشتن پوشش متناسب با استانداردهاى متعارف عرف عام و الگوى برگرفته از فقه اسلامى است. از اين رو، پوشيدن لباس هاى تنگ، بدن نما، تحريك كننده و بدشكل، پوشيده نبودن برخى مواضع نيازمند پوشش، آرايش نامناسب ونداشتن وقار لازم در اجتماع را مى توان در مقوله بدحجابى گنجاند. در اين ميان، برجسته ترين مصداق بد حجابى كه همگان تلقى مشتركى از آن دارند، به پوشش برمى گردد و همان نداشتن پوشش مناسب است. به عبارت ديگر،اگر بد حجابى را پديده اى داراى جلوه هاى متنوع بدانيم، آن چه پيش از هر چيز از اين واژه به ذهن مى رسد نداشتن پوشش مناسب است.
آسيب شناسى حجاب
ازمنظر آسيب شناختى، بد حجابى از مصداق هاى انحراف و كج روى است. بد حجابى، رفتارى ناسازگار با هنجارها و انتظارات جامعه،خلاف فرهنگ جارى وقانون مندى ها و انتظارات مطلوب جامعه و موجب تنش ها و تضــادهايى است كه به نگرش هاى سرزنش آميزمى انجامد.به تعبير ديگر، هرگاه رفتار افراد جامعه با هنجارها، ارزش ها و عقايد اجتماعى جامعه در تعارض و تضاد باشد، رفتار اجتماعى، رفتارى نابهنجار خواهد بود؛ زيرا بين خواسته ها، نيازهــا و آرمان هاى اجتماعى سيستم موجود و افراد جامعه هم آهنگى ديده نمى شود و در اين حالت، روابط اجتماعى، تنش زا و ستيزآميز است. (سيف الله سيف اللهى, مبانى جامعه شناسى, ص 224)
از ديد جامعه شناختى، عمل انحرافى و كج روانه را صرف نظر از شدت و ضعف آن مى توان با ويژگى هايى هم چون مخالفت با ارزش ها و هنجارها، نقض عرف و رسوم پذيرفته شده، ناهمگونى با انتظارات جامعه و فرهنگ غالب، نامتعارف بودن، حساسيت برانگيزى و واكنش زايى،ارزش منفى داشتن، اخلال گرى در نظم آيينى و آماج نيروهاى نظارتى و كنترلى جامعه قرار گرفتن، مى توان تشخيص داد.
از منظر حقوقى نيز ناهم سويى يا مخالفت با هنجارهاى قانونى معتبر جامعه، جرم و سزاوار مجازات هاى متناسب خواهد بود. از اين رو، نقض قانون مملكتى در اثر عمل خارجى، در صورتى كه انجام وظيفه و يا اعمال حقى، آن را تجويز نكند و مستوجب مجازات هم باشد، جرم ناميده مى شود.
از اين رو, بى حجابى به اعتبار نقض هنجارهاى اجتماعى, كج روى و انحراف و به اعتبار ناهم سويى و تخلف از قوانين نظام, جرم شمرده مى شود.
ريشه هاى بد حجابى
براى بد حجابى، دلايل بسيارى را مى توان برشمرد. اين عوامل را در يك تقسيم بندى كلى مى توان به بيولوژيكى يا روانى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى تقسيم كرد. به عبارت ديگر، اين پديده را با ارجاع به چهار دسته عامل ياد شده به پنج صورت مى توان تبيين كرد.از آن جا كه ملاك تبيين، بيان ارتباط علّى و معلولى ميان پديده هاست، نوع تبيين تابع نوع علت خواهد بود. براى مثال،اگر علت از سنخ امور فرهنگى باشد، تبيين نيز فرهنگى خواهد بود. اكنون ايــن موارد را برمى شماريم:
1. بيولوژيكى يا روانى
عوامل بيولوژيكى ياروانى، به زمينه هاى زيستى وخواسته هاى طبيعى فردگفته مى شودكه معمولاً ميان افراد مشترك است. از جمله زمينه هاى بيولوژيكى مرتبط با مقوله پوشش مى توان از ميل به خودنمايى، تبرّج، تزيين، تـــــــجمل، خودآرايى، تمايل شديد به جلب توجه ديگران به ويژه در دوره جوانى، به رخ كشيدن زيبايى ها، ميل به برانگيختــن احساسات مثبت ديگران،كسب آرامش وامنيت درپرتوتحسين وتمجيد ديگران، لذت جويى، ميل به تظاهرات جنسى و جلب جنس مخالف، نياز به ابراز وجود و متمايز نشان دادن خود و اميال مشابه نام برد. بديهى است اين سنخ تمايل ها هم چون ديگر تمــايل هاى طبيعى، در پرتو فرهنگ و نظام ارزشى جامعه، شكل و جهت مى يابند و در مجارى و قالب هاى خاصى جلوه گر مى شوند.به عبارت ديگر، اين تمايل ها در پرتو تركيب طبيعت و فرهنگ،سامان خواهند يافت.
استاد مرتضى مطهرى در توضيح اين گونه تمايلات مى نويسد:
«… زن هميشه مى خواهدمطلوب ومعشوق مردباشد.جلوه گرى ها، دل برى ها و خودنمايى هاى زن همه براى جلب نظرمرد است.زن آن قدركه مى خواهدمردراعاشق دل خسته ی خويش كند،طالب وصال ولذت جنسى نيست… زن، مظهرجمال ومرد،مظهرشيفتگى است…تمايل مردبه نگاه كردن وچشم چرانى است،نه به خودنمايى و برعكس تمايل زن بيشتر به خودنمايى است، نه به چشم چراني… و به همين جهت، تبرج از مختصات زنان است.»
بى گمان يكى ازگونه هاى جلوه نمايى در نوع پوشش است. عوامل بيولوژيكى و روانى بى حجابى را مى توان چنين برشمرد:
الف) احساس گرايى خام
برخى نظريه هاى روان شناختى انحراف، انحراف ها و كج روى هاى افراد به ويژه جوانان را ناشى از اراده و تصـميم آگاهانه به هنجارشكنى، ميل به برانگيختن واكنش هاى جمــــعى، پشت پا زدن به سنت هاى اجتماعى يا تلاش براى جایگزينى ارزش هاى فرهنگى نمى دانند،بلكه بيشترنشانه ی احساس گرايى خام،هواخواهى،خودنمايى، لذت جويى وامثال آن مى دانند.نمى توان تصور كرد كه انسان هميشه به شكل عقلانى، اعمالى را انتخاب كرده و انجام مى دهد. مى توان موارد زيادى ازانحراف را در نظر گرفت كه محاسبه و انتخاب سود و زيان در آن مطرح نيست. افراد ممكن است تحت تأثير احساسات لحظه اى يا عوامل غير عقلانى مرتكب جرم و جنايت شوند. به طور قطع مى توان گفت كه رفتار انسان از پيچيدگى زيادى برخوردار است.( فريده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص127 )
ب) اختلال شخصيت نمايشى
يكى از نظريه هاى روان شناختى انحراف، نظريه موسوم به اختلال شخصيت نمايشى است. افراد مبتلا به اين بيــمارى
خواهان جلب توجه ديگران نسبت به خود هستند. آنان معمولاً مبتكر، نمايش گر، سرزنده و اغواگرند. مهـــــم ترين ويژگى مبتلايان به اين اختلال،تمايل شديد به خودنمايى و جلب توجه است و براى تأمين اين هدف، به كارهاى غير عادى از جمله پوشيدن لباس هاى عجيب و جذاب، آرايش هاى تند و نامتعارف و ژست هاى نمايشى خاص دســت مى زنند.عواطف اين افرادبه شدت نمايشى واغراق آميزاست.آنها شيفته ی مدهاى جديد بوده وعلاقه مندندتغييرهاى جديدرا تجربه كنند،بى آن كه واقعاً به اين تغييرهانيازى داشته باشند.اين نوع اختلال شخصيتى،هر چند با جلوه نمايى هاى متفاوت، ميان زنان و مردان مشترك است و معمولاً در پايان دوره نوجوانى و اوايل دوره جوانى نمود و تــظاهر بيشترى مى يابد. بر اساس اين نظريه،دوشيزگان وبانوان جوانى كه پياپى ودر راستاى ارضاى تمايل سيرى ناپذير خود به نوگرايى و تنوع خواهى، به استقبال الگوهاى نورس مى روند و مايلند همواره خود را در قالب فرم ها و نقاب هاى جديد عرضه كنند، دچار اختلال شخصيتى هستند.
2. فرهنگى
تبيين بى حجابى هنگامى فرهنگى خواهدبود كه علل متغيرهاى مستقل يا فرآيند زنجيره ی متغيرهاى مستقل به علاوه متغيرهاى ميانجى و واسطه اى اين پديده همگى از سنخ فرهنگ (معانى نمادين هم چون باورها، ارزش ها، هنجارها، نمادها،نگرش ها،ايدئولوژى ها و… ). باشند. امور فرهنگى هر چند ذهنى اند، شخصى و فردى نيستند و نقش آفرينى نمادين آنها كه لازمه ی ارتباط و تعامل ميان افراد است، بر اجتماعى بودنشان دلالت دارد.
الف) جامعه پذيرى ضعيف يا ناهمگون
اساس جامعه پذيرى براين واقعيت استواراست كه انسان به صورت كانونى از استعدادها و سرمايه هاى وجودى بالقوه به دنياى اجتماعى پامى گذاردو از راه تعامل مستمر بامحيط و درون ريزى مجموعه اى ازباورها،نگرش ها،ارزش ها، خواسته ها،آرمان ها،هدف ها،رسوم،قواعدوهنجارها از طريق كارگزاران ويژه هم چون خانواده، گروه هاى دوستى، محيط هاى آموزشى،وسايل ارتباط جمعى،محيط هاى كارى، مطبوعات، كانون هاى مذهبى و مانند آن، به تدريج به انسانى بالفعل تبديل مى شود.اين فرآيند تعطيل ناپذير،از اولين مراحل زندگى آغازمى شودوتاپايان عمر ادامه خواهد داشت.جامعه پذيرى،دوفرآيند مكمّل يعنى انتقال ميراث فرهنگى اجتماعى ورشدوتكامل شخصيت فردى را دربرمى گيرد.جامعه شناسان،بسيارى ازانحراف هاى اجتماعى رابه كاستى هاوضعف اين فرآيند مهم شخصيت ساز مستند مى دانند.بدون شك،بدحجابى دختران وزنان درسن بالا نيزدر نارسايى هاى اين فرآيندوالقاهاى محيط خانواده، دوستان، محيط هاى آموزشى، رسانه جمعى و محيط عمومى ريشه دارد.
رسوبـــات فرهنــگى به جا مانده از اعمال سياست هاى دستـــورى ناسنجيده گذشته هم چون قضيه كشف حجاب و سياست هاى ژريم طاغوت براى گسترش و نهادينه كردن آن در ذهنيت فرهنگى و اصرار برخى علاقه مندان به پاس داشت و استمرار آن از طريق پيوست هاى ميان نسلى نيز در اين زمينه نقش داشته است. اجراى اين سياست تخريبى در يك دوره چهل ساله آن هم با انگيزه هاى كينه توزانه، موقعيت حجاب را به شدت تضعيف كرده است.
محمود جم، وزير كشور كابينه محمدعلى فروغى در خاطرات خود به نقل از رضاشاه پهلوى مى نويسد:
«اين چادر و چاقچورها را چه طور مى شود از بين برد؟ دو سال است كه اين موضوع،فكرمرابه خودمشغول داشته. از وقتیكه به تركيه رفتم وزن هاى آنهاراديدم كه پيچه وحجاب رادورانداخته ودوش به دوش مردهاكارمى كنند، ديگر از هر چه زن چادرى بود، بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقى و پيشرفت مردم ماست. درست حكم يك دمل را پيدا كرده كه بايد با احتياط با آن نشتر زد و از بينش برد. من مدتى است به اين فكر هستم كه زن ايرانى در قفس سياه دست و پايش بسته است. بين او و مرد يك دريا فاصله وجود دارد. بايد اين فاصله را از بين ببريم. مگر زن چى از مرد كمتر دارد. او بايد پابه پاى مرد وارد زندگى شود….» (به نقل از: سيد حسام الدين شريعت پناهى, اروپايى ها و لباس ايرانيان, ص292)
ب) القاهاى فرهنگى مسموم دشمنان
ترسيم تصويريك مسلمان محجبه،يكى ازرايج ترين شيوه هاى رسانه هاى غربى براى مشكل دارمعرفى كردن اسلام است.با نگاهى اجمالى به سخنان غربى ها درموردحجاب مى توان دريافت كه آنها معتقدند حجاب، نشانه ظلم اسلام به زنان است. بانگاهى گذرا به نوشته هاى غربى ها مى بينيم كه آنها براى توصيف حجاب زنان مسلمان از واژه هايى چون كفن،لباس مزدور، و حجب و حياى سياه استفاده مى كنند. به طور كلى،واكنش هاى غرب نسبت به حجاب در يكى از دو دسته زير قرار مى گيرد؛دسته اول، تفسيرى كينه توزانه ازحجاب است كه آن رانشانه ی آشكارظلم اسلام به زنان مى داندودسته دوم،ديدگاهى خيال پردازانه است كه حجاب راجزئى ازسنن بيگانه شرقى مى داندكه خواهان فروكش كردن لذت جنسى است.
ج) كم رنگى تعلق به فرهنگ خودى و توجه بيشتر به ديگر فرهنگ ها
تغيير لباس همواره پیآمد تغيير يك فرهنگ است و انـسان تا با فرهنگ خود وداع نكند، نمى تواند با لباس خود وداع كند وتا فرهنگ يك قوم را نپذيرد، لباس آنان را به تن نمى كند. درست به همين دليل است كه در احاديث ما آمده است كه «من تشبَّه بقومٍ فهو منهم؛ هر كه خود را به گروهى شبيه سازد، هم از آن گروه است.»
لباس هرانسان،پرچم كشوروجود اوست.پرچمى است كه اوبرسردر خانه وجود خود نصب كرده است و با آن اعلام مى كند كه از كدام فرهنگ تبعيت مى كند، همچنان كه هرملتى با وفادارى و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويت ملى وسياسى خودابراز مى كند.هرانسان نيزمادام كه به يك سلسله ارزش ها و بينش ها معتقد و دل بسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بينش ها را از تن به در نخواهد كرد.
د) ضعف اعتقاد يا باورنداشتن به اعتبار معيارهاى متعارف
ترديدى نيست كه افراددرمورد اعتقاد به ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و رعايت قوانين و مقررات معمول، موقعيت متفاوتى دارند.به طور طبيعى،درجه التزام و هم نوايى را ميزان اعتقاد فرد تعيين مى كند. كسى كه به هر دليل، به يك نظام هنجارى اعتقادى نداشته باشد،درهم نوايى و پيروى ازآن نيزتعهدى احساس نخواهدكرد.ديويدمتزاهمانند ديگر پديدارشناسان بر اين باور است كه براى درك كج روى بايد به ذهن فاعل و زندگى فلسفى درونى او مراجعه كرد. كج روى اصولاً كاربرد اعتقاد در عمل است. فرد كج رو از ارزش هايى پنهانى پيروى مى كند كه هر چند با ارزش هاى مرسوم در جامعه رابطه دارند، ولى به شكل متفاوتى پذيرفته شده اند.( فريده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص 162 و 163.)
هـ) بحران هاى هويتى
برخى تحليل گران فرهنگى براين باورندكه جامعه مامسخر سه جريان مختلط فرهنگ ايرانى،اسلامى وغربى است كه در عرصــه هاى مختلف با نسبت هاى تركيبى متفاوت حضور دارند و خودنمايى مى كنند. در سال هاى اوليه پس از پيروزى انقلاب،هرچند بُعد اسلامى فرهنگ،گسترش وچيرگى درخورتوجهى يافت،به مرورزمان وتحت تأثير برخى رخدادهای دو لايه و به حاشيه رانده شده دوباره به صحنه آمدند و در قالب هاى ديگرى بازتوليـد شدند. اولين نتيجه حاصل از زيستن در چنين فضاى مختلطى، هويت يابى چندگانه و پیآمدهاى شخصيتى رفتارى آن است.
جوان ايرانى دچار نامتعادلى و ناهم خوانى در آگاهى هاى خود شده و با ايجاد شدن تزلزل در شخصيت كه ناشى از آگاهى هاى ناكافى يامتضاد است،دچار بحران هويت مى شود.برخى ازنشانه هاى اين بحران چنين است؛كاسته شدن تمايلات دينى ومذهبى درجوانان كه بارزترين اين امر ، در كم توجهى آنها به مسائل شرعى دراجتماع، افزايش روى آوردن به موسيقى هاى غربــى، زيادشدن فاصله آنها نسبت به تعهدات اجتماعى و خانوادگى، گسترش خانواده هاى هسته اى، روى آوردن به مـدل ها و آرايش هـاى ظاهرى غربي و… همه ی اينها ناشى از گسستگى هويتى جوانان با هويتى پايا وپوياست.
و) چيرگى تلقى هاى ناهمگون
وجود بـرخى ذهنيت ها مانع درك دقيق فلسفه ی وجودى حجاب و التزام به رعايت آن شده است. اين موارد را مى توان چنين برشمرد ؛ حجاب ، يادگاردوران گذشته و مقوله اى تاريخ مصرف گــذشته . حجاب، محصول احساس حقارت ناشى از تبعيض هاى خانوادگى. حجاب، محصول اصول اخلاقى و انضباطى مردسالار سنتى. حجاب، نماد ضعف كنترل وخويشتن دارى مرد.حجاب،محصول علاقه مندى زن به رياضت و رهبانيت. حجاب، وسيله اى براى سركوب تمايلات طبيعى. حجاب، منافى حقوق اجتماعى و آزادى زن. حجاب، يادگار دوره نبود امنيت اجـتماعى براى زن.حجاب،رسم فرهنگى،عرفى، متغير و تابع زمان و مكان. حجاب، از نمادهاى عفاف سفارش شده براى زن به عنوان يك مقوله روانى .حجاب،الزامى صرفاً دينى وتكليفى براى مؤمنان ونه عموم توده ها.حجاب، امرى فردى ومعاف ازالزامات اجتماعى وحكومتى.حجاب،محصور كردن زنان در چادر و چاقچور با رنگ هاى تيره كه مايه ی سلب نشاط و شورحيات ازآنان ونابودى غريزه خودآرايى وزينت طلبى زنان است كه عامل رونق بخشيدن به زندگى آنهاست. حجاب، عامل افزايش حرص انسان ها و التهاب بيشتر جنسى است چون «الانسان حريص على ما منع».
پذيرش هــــر يك از چنين پندارهايى به تنهايى مى تـواند پايه و بنيان حجاب را متزلزل سازد و انگيزه التزام به آن را تضعيف كند.
ز) برداشت محدوديت آفرين از حجاب
يكى از برداشت هايى كه شايد بيش از ديگر تلقى هاى ياد شده،مستند منتقدان قرار گرفته، جنبه محدودسازى و مانع تراشى حجـاب درفرآيند فعاليت هاى اجتماعى است. ترديدى نيست كه حجاب به ويژه شكل كامل آن يعنى چادر، محدوديت هايى را براى انجام برخى فعاليت ها برزن تحميل مى كند،ولى اين محدوديت چندان بازدارنده نيست و با توجه به آثار مهم مترتب برحجاب،پذيرش اين نوع محدوديت ها،توجيه پذيرخواهد بود.يونى ويكن در بيان ديدگاه برخى از انديشمندان غرب نسبت به حجاب مى نويسد:
«حجاب به خاطر محدوديت هايى كه بر سر راه فعاليت ها و استقلال زنان ايجاد مى كند، ذاتاً سركوب گر و در نتيجه، ظالمانه است».
استاد مطهرى در پاسخ به اين گونه شبهه ها مى نويسد:
«اگرزن مرض نداشته باشدونخواهد لخت بيرون بيايد،پوشيدن يك لباس ساده كه تمام بدن وسرجز چهره ودو دست تا مچ را بپوشاند،مانع هيچ فعاليت بيرونى نخواهد بود،بلكه بر عكس، تبرّج و خودنمايى و پوشيدن لباس هاى تنگ و مدهاى رنگارنگ است كه زن را به صورت موجودى مهمل و غير فعال درمى آورد كه بايد تمام وقتش را مصروف حفظ پوزيسيون خود كند… ».
ح) چرخش هاى هنجارى جامعه
برخى جامعه شناسان، كــاهش انگيزه التزام عملى به رعايت حجاب شرعى و افزايش آمار بدحجابان و بى حجابان را ناشى از روى دادن برخى تحولات اساسى در نظام هنجارى جامعه مى دانند. در چنين وضعيتى، در شرايط بى مهرى، سركــوب اجتماعى و عكس العمل هاى پرخاشـگرانه به دارندگان نمادهاى مذهـبى، در واقـع، نياز به احترام و عزت نفس افرادخدشه دارمى شود وآنها در پى كسب احترام، خود را با فشار هنجارى تطبيق داده، حجاب و ريش و ديگر سمبل هاى مذهبى, نظير رفتن به مسجد را كنار مى گذارند.
ط) بى توجهى به پى آمدهاى منفى بى حجابى
توجه نكردن به آثار و كــاركردهاى فردى و اجتماعى حجـاب و كاركردهاى منفـى رعايت نكـردن آن, نقش بسيار مهمى در سرپيچى از آن دارد. منتسكيو در تحليلى كاركردگرايانه مى نويسد:
«از دست رفتن عفت زنان به قدرى تأثيرات بد دارد و به اندازه اى نواقص و معايب توليد مى كند و طورى روح مردم را فاسد مى نمايد كه اگر كشورى دچار آن گردد و اين اصل مهم از بين برود, بدبختى هاى زيادى از آن ناشى مى گردد, به خصوص در حكومت دموكراسى, از دست رفتن عفت, بزرگ ترين بدبختى ها و مفاسد را باعث مى شود تا جايى كه اساس حكومت را از بين خواهد برد. به اين جهت, قانون گذاران خوب, عفت را توصيه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند». (منتسكيو, ص 226)
ى) وجود تفسيرهاى مضيق از ممنوعيت هاى شرعى
واقعيـت اين است كه مستندات فراوانى در منابع معتبر فقهى وجود دارد كه بيشتر مصاديق آن چه را امروز با عنوان بدحجابى ممنوع شناخته مى شود، مباح و جايز دانسته است. از ســوى ديگر ، با وجود گسترش مصاديق ممنوعيت و محروميت براى نحوه ی پوشش وآرايش زنان در قانون، عملاً در جامعه هر روز شاهد فراتر رفتن مرزهاى حجاب از چارچوب هاى ياد شده هستيم.
ك) غرب گرايى و هم سويى الگويى با فرهنگ غرب
خودباختگى وخود كم پندارى در برخورد با فرهنگ غرب، تأكيد افراطى بر ارزش هاى مادى و ظاهرگرايانه، توجه به جنبه هاى بدنى و جسمى و غفلت از ابعاد روحانى و معنوى در اين بخش مى گنجد.
و عوامل دیگری هم هستند که در اینجا فقط نام می بریم چرا که از حوصله این تحقیق خارج است .
شكاف فرهنگى ميان نسل ها،نبود الگوهاى پوششى متنوع متناسب با نيازها و ضرورت هاى عصرى و انتظارات انسان معاصر،قرار گرفتن درمعرض جريان هاى فرهنگى ناهمگون،زندگى دروضعيت برزخى ميان سنت گرايى و مدرنيسم وابتلاى قهرى به تشويش هنجارى والگويى ، توجه نكردن به مشاع بودن فضاى اجتماعى و حريم عمومى و ضرورت تامين انتظارات بين الاذهانى،ضعف بنيادهاى فرهـنگ دينى درحوزه ی باورها، ارزش ها، هنجارها و رفتارها و تربيت اخلاقى متناسب باحساسيت هاى دينى،غلبه ذهنيت يافرهنگ تشابه انگار و توجيه نكردن پذيرش تمايزات الگويى در حوزه پوشش ، مدگرايى و تنوع خواهـى و بى توجهى به آيين هاى تك هنجار سنتى و غلبه استحسانات زمانه پسند ، كاهش سلطه والدين برفرزندان،نپذيرفتن فرهنگ سنتى خانواده،تمايل به تك روى والگوگزينى خودمختارانه، نفرت از برخى فشارهاى ناسنجيده خانواده هاى مذهبى نيز يكى ديگر از عوامل فرهنگى بدحجابى است.
3. اجتماعى
عوامل اجتماعى بيشترناظر به عملكردمحيط عمومى نهادها،سازمان ها،گروه ها وتعامل هاى اجتماعى است. بى شك، وجودكاستى ها،آشفته كارى ها ومشكلات خاص درروند فعاليت نهادهاى اجتماعى،درپيدايش بخشى از بى حجابى موجود مؤثر بوده است.
الف) نپذيرفتن وضعيت موجود
هنگامى كه فرد به هر دليـــل، از در ناسازگارى با گفتمان غالب بر جامعه ی خويش برآمده باشد، به راحتى به نقض قواعد و معيارهاى پذيــرفته شده دست مى زند. در بيشتر موارد،رفتارهاى غیر عادی مى تواند ناشى از سرخوردگى، اضطراب واحساس ناامنى باشدكه نزدديگران،ميل به اصلاح اجتماعى يانوآورى را سبب مى شوند. در پس رفتارهاى ضداجتماعى، نوعى عدم قبول جامعه موجود قرار دارد. به عبــارت ديگر، ضعف تعلق و تعهد فرد به جامعه،در قالب بى توجهى به تمايلات و انتظارات جمعى و نقض قواعد و هنجارهاى اجتماعى متعارف متبلور مى شود.
ب) وابستگى ذهنى به جامعه مرجع
موردديگرى كه مكمل موردقبل است، اين است كه فرد در مواردى و به دلايل مختلفى، عمل كردن بر اساس ارزش ها، هنجارها، الگوها و مدل هاى رفتارى جامعه آرمانى و ايده آل خويش كه به هم نوايى و پذيرش جهان زيست آن تعلق خاطر عميق دارد، بر قرينه هاى محيط خويش ترجيح مى دهد. اين هم نوايى موضــعى و فارغ از مساعدت هاى محيطى،تنش هاى روانى و فشارهاى اجتماعى سختى را متوجه فرد مى سازد, ولى مى تواند هرچند به طور مصنوعى، ارضاكننده واشتياق زا باشد.شواهد موجود نشان مى دهد كه بيشتر افراد بدحجاب و بى حجاب، خواسته يا ناخواسته، به فرهنگ ها، نظام هاى بينشى و گرايشى و الگوهايى دل بسته اند كه با فرهنگ و ارزش ها و قواعد مسلط و جامعه اسلامى، تعارض دارند.
ج) كم هزينه بودن انحراف
برخى صاحب نظران بر اين باورند كه افراد در جامعــــه به تدريج و به صورت مشروط در نهادهاى اجتماعى مرسوم شركت مى كنندوبه قواعدمربوط متعهد مى شودند.مطلوبيت اين هم سويى از اين روست كه افراد از رهگذر آن، به منافع، نتايج،اعتبارات و امتيازات خاصى دست مى يابندكه دسترسى به آن به هيچ صورت ديگرى،امكان ندارد.با اين حال، تمايل بالقوه به انحراف و روگـردانى از اين تعهد همواره و در همه دوره ها وجود دارد. آن چه اين تعهدمندى را معقول مى سازد و ادامه آن را تضـمين مى كند، وجود تناسب منطقى ميان مجموع هزينه ها و نتايج آن از يك سو وبالابودن هزينه هاى تخلف از سوى ديگر است. در صورتى كه افراد،در منطق محاسباتى خويش،به نتايج و امتيازات اين تعهدمندى توجه نكنندياتحت تأثيرالقاهاى اجتماعى،هم سويى وپيروى ازارزش هاوهنجارهاى جمعى را تحميلى و توجيه ناپذير بپندارند، رفته رفته تمايل به هم سويى كاهش مى يابد و تمايل به سرپيچى و طرح الگوهاى جایگزين قوت مى گيرد.بر هم خوردن اين توازن ازيك سووميل به تنوع طلبى ولذت جويى ازسوى ديگر،به ويژه در شرايطى كه هزينه ی انحراف و تخلف ناچيز باشد، كشيده شدن به انحراف را آسان مى سازد.
د) ضعف كنترل اجتماعى
كنترل اجتماعى به عنوان نظام مكمّل جامعه پذيرى و تربيت اجتماعى، مجموعــه سازوكارهايى است كه جامعه براى پاسدارى ازارزش ها ومعيارهاى پذيرفته شده وواداشتن اعضا به سازگارى ونيز ودرهم شكستن اراده هاى ناهمسو به شيــوه هاى مختلــف اعمال مى كند. بخشــى از اين سـازوكار به صورت رسمى با وضع و اجراى قوانين به وسيله ی كارگزاران مسئول؛تنبيه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معيارهاى مقرر و با نظارت ضابطه مند بر اوضاع فرهنگى و اجتماعى و بخــشى به صورت غير رسمى که شــامل تذكر، توصيه، تمسخر، طرد، تهديد موقعيت و اعتبار اجتماعى ومانند آن،اعمال مى شود.بر اساس اين نظريه،جامعه هرقدر د فرآيند جامعه پذيرى و شكل گيرى شخصيت افراد دقت به خرج دهد و نصاب تربيتى و اخلاقى و انضباط اجتماعى بالايى را در نظر داشته باشد،از طراحى و اعمال ساختارهاى نظارتى و كنترلى دقيق اعم از رسمى و غير رسمى گريزى نخواهد داشت؛زيرا در هر جامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفى وجود دارد كه مى خواهنــد سرپيچى كنند. ضعف جامعه در اين مورد مى تواند افراد متمايل به انحراف راجسورسازدو به وادى انحراف بكشاند. بى شك، بخشى از رفتار انحرافى بدحجابى و بى حجابى در جامعه ما در كاستى هاى موجود در سازوكارهاى نظارتى ريشه دارد.
هـ) احساس تبعيض و محروميت
تبعيض ونابرابرى از مشكلات ديرآشناى زنان در همه ی جوامع انسانى از جمله ايران است. اين مشكل در گذشته، به دليل وضعيت خاص نظام اجتماعى ،موقعيت فرودين زنان وتحت تأثيرغلبه هژمونيك برخى ايدئولوژى هاى توجيهى احساس نمى شديااگر احساس میشد،به دليل وجودنداشتن مجارى لازم براى طرح خواسته هاى دموكراتيك، امكان پیگيرى و اجرا نداشت و در هرحال،اميدى به رفع و زوال آن نمى رفت. در عصر و زمان حاضر و در پى ظهور برخى ايدئولوژى هاى تشابه انگار، به تناسب خودآگاهى زنان و وضعيت نظام هاى اجتماعى آنها، همه ی تمايزهاى تبعيض آميز،به دست مايه اى براى اعتراض ودادخواهى وابراز نفرت وانزجار تبديل شده است.برخى فمينيست هاى راديكال ،كج روى زنان را ناشى از واكنش به استثــمار و بهــره كشى هاى ظالمانه از آنها در عرصه هاى مختلف اجتماعى از خانواده گرفته تامحيط هاى كارى وسازمان هاى هنرى و اقتصادى مى دانند. بعيد نيست كه بخشى از بد حجابى زنان در جامعه ايران نيز آگاهانه يا ناآگاهانه، پژواك تحمل محروميت ها وتبعيض هاى توجيه ناپذير متراكم در حافظه ی تاريخى آنها باشد.
و) تنوع گروه هاى مرجع
گروه مرجع به گروهى گفته مى شودكه افراد درمقام مقايسه به آنها ارجاع مى دهند،ازآنهاالگو مى گيرند، آرزوهاى خويش رادرآنهاتحقق يافته مى بينند ومايلندبرنامه زندگى خودرا متناسب با تصويرى كه از ايشان دارند، تنظيم كنند. تنوع گروه هاى مرجع درعصر وزمان ما باتوجه به نقش الگويى آنها، از جمله زمينه هاى پراكندگى و تنوع ارزش ها وهنجارهاى فرهنگى ولجام گسيختگى هاى رفتارى شده است.درباره ی اثرپذيرى توده ها ازهنرپيشه هاى تلويزيونى در مقوله ی حجاب گفته شده است:
«يكى از مهـم ترين سمبل هاى مذهبى كه بر روى رفتار مردم و ارزش هاى آنها در شرايط بعد از انقلاب تأثير داشته، حجاب وپوشش زنان است.اين سمبل معرف ميزان اعتقاد هنجارى(نه اعتقاد فردى)وميزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است.در فيلم هاى موردبررسى [در يك پژوهش]، سنجيده شد كه هنرپيشه ها تا چه اندازه با پوشش خود، اين سمبل راگسترش مى دهنديابرعكس كاهش آن راكه به معنى تغيير ارزش هاى مذهبى است،تبليغ مى نمايند.البته ميزان تأثير وتبليغ ارزش هاو سمبل هاى مذهبى به جذابيت پيام دهنده يا هنرپيشه بستگى دارد. اگر يك هنرپيشه بدقيافه و (دافعه برانگيز) چادر سرش كند و يك هنرپيشه زيبا و مقبول جوانان، بى حجاب يا كم حجاب باشد، هر دو در جهت تغيير وتضعيف سمبل هاى مذهبى درجامعه كار مى كنند. هنرپيشه بدقيافه با ،حجاب تداعى و متقارن مى شود و به حجاب بار ارزشى منفى مى دهد.هنرپيشه زيبا ومقبول به كم حجابى بارارزشى مثبت مى بخشد ودر بينندگان اين نوع پوشش را يك پوشش خوب و مجاز يا مشروع جلوه مى دهد و از آن طريق در پى همانندى و تقليد بينندگان از هنرپيشه ها، اين نوع پوشش درجامعه رواج مى يابد.در نتيجه،سمبل هاى مذهبى كاهش مى يابندوهمراه باآنها ارزشها و اعتقادات مذهبى نيز تغيير مى كنند.
ز) دگرگونى هاى فرهنگى
نفوذ فرهنگ ليبراليستى و سلطه ی جهان شمول جامعه سرمايه دارى و گسـترش فرآيند جهانى شدن، بافت و ساختار سنتى جامعه ی ايران رابه شدت متزلزل ساخته ودر فضايى برزخى ميان سنت ومدرنيسم در مدارى پاندولى رها كرده است. ملموس ترين نمود اين آشفتگى فرهنگى رادرتظاهر رفتارى جوان ها مى توان ديد برخى ازاين دگرگونى هاى فرهنگى كه تحت تأثير عنــاصر وارداتى رخ داده يا در حـال رخ دادن است، عبارتند از؛ چيــرگى فردگرايى و تقدم تمايلات فردى بـر مصالح جمعى، ميل به اباحى گرى و تساهل و تسامح، تكثرگرايى، لذت جويى، تنوع خواهى، مُد گرايى،تجربه ی حضوردرمحيط هاى مختلط،افزايش تحريكات جنسى، احساس نياز شديد به برقرارى روابط جنسى تحت تأثير افزايش تحريكات و التهاب هاى ناشى از رقيق شدن فاصله هاى جنسيتى، فاصله افتادن ميان بلوغ طبيعى و بلوغ اجتماعى، محدود شدن امكان ازدواج در شرايط سنى مناسب، تحريك هيـجان ها با وجود محدوديت در مسير ارضاى درست آنها.ابتذال در پوشش و آرايش از جمله نمودهايى است كه تحت تأثير اين زمينه ها و شرايط و ديگر عوامل محيطى به ويژه در ميان اقشارى كه اثرپذيرى بيشترى دارند، جلوه گر شده است.
4. سياسى
زمينه هاى سياسى بيشتربه عملكرد نظام سياسى كشوروسازمان هاى فعال در مورد حجاب و بازتاب آن در قلمروهاى رفتارهاى افرادونوع تعامل ميان فردو نهاد سياسى مربوط است. برخى كاستى ها در ايجاد زمينه و گسترش بى حجابى مؤثر بوده اند كه از آن جمله به موارد زير مى توان اشاره كرد:
الف) ضعف نگاه استراتژيك به موضوع هاى فرهنگى
تبيين نكردن سياست هاى فرهنگى به صورت مرحله اى و طراحى سازوكارهاى لازم براى اجرايى شدن آن در همين راستاست.
ب) تعدد و تنوع سازمان هاى مسئول با فعاليت هاى گاه متعارض
ناهمآهنگى ميان مجموعه هاى مديريتى نظام و عمل كرد برخى دستگاه هاى فرهنگى كشور در زمينــــه سازى براى ابتذال ودامن زدن به برخى سياست هاى ضدفرهنگى باسياست هاى دستگاه قضايى مبنى برجرم تلقى كردن اين سنخ تظاهرات، تباين آشكار دارد.
ج) ضعف در هنجارفرستى
ارايه نكردن تعريف مشخص ازپوشش الزامى زنان متناسب باضرورت هاى فرهنگى جامعه ی اسلامى درعصر جديد و نياز شهروندان .تلاش نكردن براى معرفى الگوهاى پوششى متناسب با سليقه هاى مختلف و تأكيد بيش از اندازه بر گونه خاصى از حجاب ،چادر، در تمامى مراكز و مناطق بدون داشتن توجيه كافى.
د) نداشتن تلاش جدى و برنامه ريزى شده براى اقناع سازى فرهنگى
در سال هاى گذشته، شمارى از نهادهاى فرهنگى نظام تحت تأثير برخى جريان هاى كور فرهنگى و سياسى، به جاى تشريح فلسفه ی حجاب،پاسخگويى مستقيم وغيرمستقيم به شبهه ها، انتقال فرهنگ حجاب از طريق مجارى و كانون هاى مختلف آموزشى و تربيتى،در مسير تأييدوتقويت اباحى گرى وفرهنگ تساهل وتسامح به عنوان ويژگى جدايى ناپذيرجامعه ی مدنى وبى اعتنايى به ارزش هاى اختصاصى با عنوان تكثر گرايى فرهنگى گام برداشتند. بى اعتنايى به مفاسداخلاقى وابتذال درپوشش وآرايش درسازمان هاى دولتى،استفاده از زنان و دختران جوان در روابط عمومى ها و بخش هاى پر رفت وآمد ادارى، سوءاستفاده از جاذبيت هاى زنان در فعاليت هاى هنرى و اقتصادى، ترويج ضمنى فرهنگ تشابه محوروبى توجهى به تفاوت هاى زنانه و مردانه در سطوح مختلف، اعطاى مجوز چاپ و انتشار به رمان هاى جنسى وديگر آثاروابتذال آفرين،توليدوپخش فيلم هاى عشقى وآهنگ هاى محرك و مهيج، برگزارى مجالس لهو و لعب، ترويج هنر مبتذل، ميدان دادن به حضـور چهره هاى لاابالى در برخى كانون هاى اثرگذار، توليد و عرضه لباس هاى نامناسب، نظارت نداشتن بر گذرگاه هاى ورودى لباس خارجى،ترويج فرهنگ اختلاط به ويژه در رسـانه هاى تصويرى، تجويز و توصيه روابط پيش از ازدواج، تزريــق فرهنگ كلان شهرها و طبقات بالاى جامعه به سراسر جامعه و به طور كلى،ميدان دادن به طرح استانداردهاى جديد و ايجاد تشويش در ذهنيت هنجارى جامعه، بخشى از نتايج اين سهل انگارى هاست.
هـ) بى توجهى به جنبه هاى اخلاقى وتربيتى حجاب وپیآمدهاى منفى رعايت نكردن آن
نهادهاى مسئول نهادينه سازى حجاب، با محدود ساخـــتن وظايف خود به تنظيم قوانين و تعيين مجازات هاى قانونى بدون تلاش براى طراحى ساختارهاى تكميلى، آنان را از جنبه هاى اساسى حجاب غافل ساخته است.
و) كم توجهى به الگو سازى
در معرفى الگوها و اسوه هاى هم سو با ارزش ها و حساسيت هاى فرهنگى و متناسب با نيازها و تمايلات نسل جـوان
بسیارکم توجهی شده است .براى زدودن انحصاراز برخى چهره هاى ساختگى رسانه اى كه بيشترهم ناهمگون و غير ارزشى هستند، تلاشى صورت نگرفته است. در بـــرنامه ريزى همه جانبه براى مبارزه فعال با تهاجم فرهنگى غرب به ويژه در مقوله الگوها و سبك پوششى و آرايشى نيز جديت چندان به چشم نمى خورد.
ط) برخورد نكردن با گروه هاى قارچ گونه، افراطى، خشن و ناآشنا با سياست تربيتى اسلام
كه با رفتــارهاى شتاب زده و ايجاد حساسيت هاى مقطعى و سليقه ورزى هاى ناسنجيده به بهانه احياى سنت ،نهى از منكر، در عرصه ی اجتماع، متـعرض زنان و دختران داراى پوشش نامناسب مى شوند. به اعتقاد برخى جامعه شناسان، برخـوردهاى ناسنجيده با انحراف ها و منحرفان، در دراز مدت به گردهم آمدن اين افراد در قالب گروه هاى سازمان يافته مى انجامد. تقابل مى تواند افراد هم فكر و هم عقيده را در گروه هاى با ثبات يا حتى كم ثبات گرد هم آورد تا بتوانند هنجارهاى مورد نظر خود را و غالباً نيز ايدئولوژى خود را استحكام بخشيده و توسعه دهند.
ك) كم توجهى نهادها و سازمان هاى فرهنگى به توطئه هاى خاموش دشمنان در براندازى فرهنگ حجاب
توطئه هايى كه بيش از چند دهه در اين مملكت جريان داشته، هيچ گاه جدّى تلقى نشده است. مستر همفر، يكى از نمايندگان سياسى انگليس در ايران در ارزيابى حجاب زن ايرانى مى نويسد:
«در مسئله بى حـجابى زنان، بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريــم تا زنان مسلمان به بى حجابى و رها كردن چادر مشتاق شوند. بايد با استفاده ی شواهد و دلايل تاريخى ثابت كنيم كه پوشيدگى زن از دوران بنى عباس متداول شده ومطلقاً سنت اسلام نيست.مردم،همسران پيامبررا بدون حجاب مى ديده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگى، دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند.پس ازآن كه حجاب زن با تبليغات وسيعى از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازى و روابط جنس نامشروع با زنان غير مسلمان كاملا بدون حجاب ترغيب كنيم تا زنان مسلمان از آن تقليد كنند».( به نقل از: سينا واحد, قرة العين; درآمدى بر تاريخ بى حجابى در ايران, ص 93.)
ل) سوء استفاده بدخواهان از بى حجابى براى مخالفت با نظام سياسى و ارزش هاى فرهنگى مورد حمايت آن
دشمنـان در سال هاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى، از بد حجابى به عنوان شگردى تصنعى براى مبارزه با نمادهاى اجتماعى اسلام استفاده كرده اند؛زيراحجاب همواره يكى ازنمادهاى آشكارهوادارى ازارزش هاى اسلامى و انقلابى مورد تأييد و تبليغ نظام تلقّى شده است. برخى نيز بر اين باورند كه با توجه به حساسيت هاى موجود، بدحجابى و بى حجابى در ايران،راهى براى ابرازتمايلات پرخاشگرانه ومعترضانه معطوف به نظام سياسى و نيز سوپاپ اطمينانى براى تخليه هيجان ها و عقده هاى سركوفته وناكامى هاى سياسى است جامعه را از برخى بحران هاى محتمل در امان نگه مى دارد.
و همچنین به این موارد می توان اشاره کرد ؛
توجه ناكافى به نقش و اهميت ساختارهاى نظارتى و كنترلى غير رسمى و برنامه ريزى مناسب براى بهره گيرى از مشاركت جمعى در حل معضل هاى اجتماعى هم چون امر به معروف و نهى از منكر ،تلقى نكردن بدحجابى و بى حجابى به عنوان معضل اجتماعى و مؤلفه امنيتى و تلاش منسجم در برخورد اصولى با آن به ويژه از طريق تشديد فشارهاى محيطى و بالا بردن هزينه هاى رسمى مخالفت با هنجارهاى پذيرفته شده ، ضعف برنامه ريزى در تأمين نياز جنسى و ايجاد امكان ازدواج به هنگام جوانان: نهادهاى مسئول در زمينه حجاب در زمينه سازى براى تخليه هيجان هاى طبيعى از طريق جهت دادن آنها به سوى فعاليت هاى مفيد و سازنده، يك پارچه عمل نمى كنند.
تبيين بد حجابى
ترديدى نيست كه بــد حجابى نيز هم چون ديگر انحراف هاى اجتماعى، ريشه هاى مختلفى دارد. با بررسى رهيافت هاى نظرى متعدد،ارتباط ميان اين پديده باعوامل مؤثردر شكل گيرى و استمرار آن را مى توان تبيين كرد. مهم ترين اين نظريه ها عبارتند از:
1. ضعف جامعه پذيرى و تربيت اجتماعى
ازتوضيح دوباره اين نظريه،به دليل آن چه دربخش عوامل فرهنگى از آن سخن رفت، خوددارى مى شود. با نگاه به اين نظريه،انتقال ندادن و درون ريزى ارزش هــا و هنجارهاى اجتماعى در ساختار شخصيت، نبود حساسيت متناسب نسبت به رعايت انتظارات جمعى،ضعف تعلق به فرهنگ خودى،بى قيدى و بى مسئوليتى در رعايت قواعد اجتماعى، ضعف انگيزه درانجام كنش هاى هم سو،بى مبالاتى در رعايت حريم ها، ارتكاب جرايم و انحراف كه در دوره هاى سنى مختلف به صورت هاى گوناگونى رخ مى دهد،در مراحل مختلف رشد شخصيت فردريشه دارد.اين موضوع به عنوان يك متغيروابسته، بيش ازآن كه به شخص مربوط باشد، به عملكرد كارگزاران جامعه پذيرى هم چون خانواده ،شبكه هاى ارتباطى، محيط هاى آموزشى،كانون هاى فرهنگى و وسايل ارتباط جمعى مربوط مى شود كه در تربيت و شكوفايى استعدادهاى اعضاى جديد و آماده سازى آنها براى ايفاى نقش هاى شهروندى نقش محورى دارند. عملكردضعيف يامتعارض و ناهمخوان اين كارگزاران، آثار جبران ناپذيرى در مراحل بعدى بر جاى مى گذارد و به دليل نبودزير ساخت هاى مناسب، بسيارى از سياست ها و برنامه ها را بى اثر مى سازد. در صورتى كه فرد در مراحل اوليه زندگى خوددر معرض آموزه ها وتجربه هاى زيستى ناهمگون همچون زندگى در ديگر فرهنگ ها و محيط ها قرار گـرفته باشد، به از خودبيگانگى فرهنگى، هم سويى با ارزش ها و هنجارهاى غير خودى، سرپيچى از هنجارهاى جامعه گرايش خواهدداشت. بد حجابى نيز به عنوان يك تخلف هنجارى، دست كم در مورد برخى كنش گران، در فرآيند جامعه پذيرى و كاستى هاى تربيتى ريشه دارد.
2. گزينش عقلانى ،محاسبه سود و زيان
براساس اين نظريه،كج روى،ره آوردگزينش و انتخاب فرد است. افراد به كج روى دست مى زنند؛ چون خود چنين مى خواهند . انتخابى كه امكان آن هرچند با نسبت هاى مختلف ، براى همه ی افراد وجود دارد.اين نظريه،هرچند اثر پذيرى رفتارازعلل پيرامونى وعوامل محيطى رانفى نمى كند،ولى در نهايت، فاعل كنش را مسئول اصلى اين انتخاب مى داند.وى با انجام محاسبه هاى خاص،از ميان رفتار كج روانه ورفتار مقابل آن، اولى را بر دومى ترجيح مى دهد و به آن دست مى زند. به همين دليل،در همه ی نظام هاى اخلاقى و حقوقى متعارف، فرد، مسئول رفتار خويش شناخته مى شود.او هنگام اراده كردن براى انجام رفتاركج روانه، ابتدا پیآمدهاى مثبت ومنفى يا به تعبيرى ، هزينه ها وپاداش هاى آن راهر چند با محاسبه هاى سطحى نگرانه و كوته بينانه ارزيابى مى كند و در صورتى كه مزاياى چنين رفتارى بر پیآمدهاى منفى آن برترى يابد، انگيزه و اشتياق انجام آن درساحت نفس كنشگر افزايش خواهد يافت. در مراحل بعد،درصورتى كه موانع محيطى، اين اراده تحريك شده را تضعيف نكند، رفته رفته خود را در قالب رفتارهاى عينى به فعليت خواهد رساند.
براساس اين نظريه، هرجامعه براى بازداشتن افراد ازارتكاب محتمل كج روى يا كاهش آن،ناگزير بايد با ايجاد موانع مختلف،هزينه هاى انحراف رابالا ببردواشتياق افراد به انجام آن را به پايين ترين سطح ممكن كاهش دهد. اين روش، مطمئن ترين راهى است كه مى تواند انتخاب كج روى را از فهـرست گزينه هاى افراد حذف كند. براى كنترل يك جامعه وجلوگيرى ازانحراف ها وآشفتگى ها،عوامل زيادى لازمندكه يكى ازآنها، سيستم كنترل ومجازات مى باشد. بدين معنــا كه بايد اعضاى يك جامعــه مطمئن باشند كه در صورت تخطى از قوانين و مقررات، به گونه اى سنگين مجازات مى شوند و دست زدن به آن كار خلاف را بر اساس تئورى گزينش عقلانى مقرون به صرفه نبينند.( فرامرز رفيع پور, آنومى يا آشفتگى اجتماعى, ص 113)
براساس اين نظريه، دست كم بخشى از موارد بد حجابى در جامعه، به برخورد سست افكار عمومى، در پيش نگرفتن سياست هاى استراتژيك دربرخورد بامعضل هاى فرهنگى،بهره نگرفتن ازظرفيت هاى جمعى بازدارنده هم چون نهى ازمنكر،نشان ندادن واكنش درخوروضابطه مندمراجع رسمى به متخلفان وتسامح توجيه ناپذيردربرابر آن برمى گردد.
3. نظريه خرده فرهنگ ها
براساس اين نظريه،تعلق هرچندذهنى فردبه يك خرده فرهنگ نسبتاً ناهمگون بافرهنگ غالب، به ويژه اگر با رضايت مندى همراه باشدوفرد ازرهگذراين هم سويى،به پاداش هاى روانى خوش آيندو ارضاكننده اى دست يابد،رفته رفته سبــب مى شود فــرد از التزام به اقتضاهاى فرهنگ غالب چشم بپوشد و به نوعى بى مسئوليتى در قبال ايفاى تعهدات فرهنگى روى آورد. در صــورتى كه فــرد بتواند فشار سنگين ناشى از تقابل ميان اقتضاهاى ناهمخوان اين دو جريان فرهنگى راتحمل كند و براى آن توجيه كافى داشته باشد، به احتمال بسيار، تقاضاى خرده فرهنگ ياد شده را به زيان فرهنگ غالب، اجابت و از ايفاى الزامات شهروندى شانه خالى خواهد كرد.
اين نظريه،براى تبيين بد حجابى زنان وابسته به گروه هاى ضدانقلاب،طبقه اشراف،افراد غير معتقد به هنجارهاى ملى و مذهبى وجوانان تنوع طلب و هرهرى مذهبى كه براى قواعد اخلاقى و ارزش هاى جمعى، حرمت و اعتبار چندانى قائل نيستندو براى جلب توجه و ارضاى هيجان هاى خود، بى پروا و گاه مفتخرانه به نقض قواعد اجتماعى دست مى زنند، نظريه مناسبى است.
4. نظريه يادگيرى كج روى
نظريه ديگرى كه بانظريه پيشين مشابهت بسياردارد،نظريه يادگيرى كج روى است.بر اساس اين نظريه، وجود شرايط مناسب و سادگى ارتكاب اعمال كج روانه هر چند در گستره ی محدود و امكان مشاهده عينى و اطلاع يابى ديگران ازكم وكيف انحراف هاى جارى وتعامل روان وعادى كج روان با ديگر اعضاى جامعه به ويژه در شهرهاى كوچك و مناطق كم جمعيت،زمينه ی انتقال و گستــرش سريع اين ويــروس را در سطح وسيع فراهم مى سازد و افراد داراى تمايلات وظرفيت هاى بالقوه رابه صحنه مى كشاند.آثار اين اثرپذيرى وپيروى ناخودآگاه رادر آمار فزاينده انحراف مى توان ديد.
5. برچسب زنى هاى ناسنجيده
نظريه ی ديگرى كه بيشتر به استمرار كج روى مربوط است تا پيدايش آن،نظريه ی برچسب زنى است. بر اساس اين نظريه،شيوه ی برخوردجامعه باكج روانى كه درابتدا وازروى ناآگاهى وتمايلات هواخواهانه،به رفتاركج روانه دست مى زنند،در ادامه ی وضعيـت ايشان نقش تعيين كننده اى خواهد داشت. برخوردهاى خشن و واكنش هاى ناسنجيده مى توانداين افرادرا در ادامه راهى كه در پيش گرفته اند،تحريك و تهييج كند و ايشان از اين پس, به عنوان واكنش دفاعى، به اين كج روى ادامه مى دهند و واكنش دريافت خواهند كرد. اين مارپيچ زورآزمايى، هزينه هاى زيادى بر افرادوجامعه تحميل مى كندونقطه پايانى هم براى آن متصور نيست.اين برچسب به تدريج در روحيه ی فرد تأثير مى گذارد؛چون تصويراودرنظرديگران تغييركرده،مردم حتى الامكان از او دورى مى جويند و در ضمن،او را از شركت در فعـــــاليت هاى مرسوم باز مى دارند. فرد به تدريج از ديگران جدا شده،خود را تنها مى يابد. از نظر بكر،برچسب خوردن ، خــواه ناخواه فرد را به سوى كج رفتارى بيشتر سوق مى دهد. مثلاً معتادى كه شغل خود را از دست داده و دوستانى هم ندارد،تنها راه ادامه زندگى براى او،پيوستن به معتادان ديگر و انجام كارهاى غير قانونى مثل فروش مواد مخدر است.
احتمالاً بـرخوردهاى قاطع و يك سنخ و پى نگرفتن سياست هاى مرحله اى در تبليغ و القاى ارزش هاى فرهنگى هم چون حجـــاب از سوى گروه هاى به اصطـــلاح پاســدار حريم عمومى، توسل به حربه هاى ايذايى و بى توجهى به شخصيت انسانى متخلفان،ازاثربخشى اين سياست ها دراصلاح روندموجود كاسته و با سياسى شدن مسئله ی حجاب، انگيزه متخلفان براى دامن زدن به بـــد حجابى و نقض ارزش هاى فرهنگى و تنش آفرينى بيشتر شده است. تجربه ی سال هاى گذشته نشان مى دهدكه بهره گيرى ازسياست هاى ارشادى وهدايتى وبرخوردهاى اخلاقى بااينگونه افراد واجراى برنامه هاى فرهنگى گسترده در سطوح مختلف، براى حل اساسى اين گونه معضلات، كارآيى بيشترى دارد.
6. تناقض هاى هنجارى
نظريه ی ديگرى كه از نظريه هاى وابسته به نظريه ی ضعف كنترل اجتماعى در محيط هاى شهرى است،تناقض هاى هنجارى نام دارد. تكثرگرايى فرهنگى، تنوع نظام هاى اعتقادى و ارزشى، تعدد شيوه ها و سبك هاى زندگى، تنوع هنجارها ورسوم، اشاعه ی سريع واختلاط مستمرفرهنگ ها،ورود آسان به قلمروهاى ميان فرهنگى، اختلاط عناصر و مؤلفه هاى خودى و بيگانه،چند لايه اى شدن هويت هاو ديگر تحولات ناشى از وضعيت تمدنى معاصر، مجموعه اى ازآشفتگى هاواختلاط هاى ارزشى وهنجارى رابه وجودآورده است. تعارض هاى شايع رفتارى ناهم سو با اقتضاهاى فرهنگ جامعه وضعف نظام هاى كنترل اجتماعى رسمى وغير رسمى، به دليل همين وضعيت و اختلال هاى فرهنگى به وجودآمده است.وجوداين زمينه دركشيده شدن افرادبه بدحجابى به عنوان يكى از نمودهاى اين آشفتگى هنجارى وتنوع طلبى مؤثربوده است. يكى از آسيب شناسان اجتماعى معاصر در توضيح وضعيت فرهنگى شهرهاى بزرگ مى نويسد:
«يكى ازويژگى هاى عمده ی شهرها،تنوع دل بستگى،آرمان وآرزوهاى افرادساكن آن مى باشدكه درجوار همديگر با هم درتماس هستند.مردمى كه در منطقه ی شهرى زندگى مى كنند، از نظر سن، نژاد، قبيله، نوع كار، علاقه مندى، طرز تلقى،ارزش ها و آرمان ها با هم تفاوت دارند. دراثر تراكم جمعيت و فزونى تحرك، افراد ساكن شهرها داراى برخوردهاى جامعه اى وجماعتى متنوعى هستند.وسايل ارتباط جمعى مانند مطبوعات،راديو،تلويزيون،مردمان شهرها رابه طور دايم درجريان پندارها وانديشه هاى متعدد قرار مى دهند. بالاتر از اين امر، بى تفاوتى نسبى و نبود پيوندهاى صميمانه در زندگى شهرى موجب مى شود كه علاقه مندى گروهى ويژه اى پديد آيد تا افراد بتوانند در برابر ماشين سياسى و فشار جامعه اى ديگر پايدارى نمايند.(داور شيخاوندى, جامعه شناسى انحرافات (آسيب شناسى جامعوى), ص 285)
7. انكار مسئوليت
درمواردى،فرد به دلايل مختلف به آستانه ی بى قيدى وگريز ازتعهدات ومسئوليت هاى اجتماعى مى رسد. در چنين شرايطى،فردازدرك واقع بينانه عمل كج روانه خودوبرآورد پیآمدهاى منفى فردى واجتماعى آن ناتوان مى ماند. آنگاه در مقام اعتراض و اعمال فشارهاى اجتماعى ، ديگران همچون والدين بى تعهد ، دوستان ناباب ، معلمان نااهل، محيط آلوده،جبرزمانه،رسانه هاى جمعى وتجربه ی زندگى درديگر فرهنگ ها را عامل اصلى اين گزينش، معرفى و باتحليلى جبرگرايانه،خودراازپذيرش پیآمدهاى منفى انتخاب وكار خويش تبرئه مى كند. اينـگونه تحليل ها در مورد بد حجابى، فراوان شنيده مى شود.
برخى نظريه ها نيز انحـراف ها را ناشى از نارسايى هاى شخصــيتى، روان گسيختگى هاى بنيادين، ضعف وجــدان و حساسيت اخلاقى، احساس طردشدگى و حاشيه اى شدن مى دانند كه پرداختن به آنها مجال ديگرى مى طلبد.
روش های توسعه ی حجاب
درفرهنگ اسلام،محوراصلاحات، فرهنگ سازی است. لذا با فعاليتهای آموزشی، فرهنگی و تبليغی میتوان فضای اجتماعی جامعه را به سمتی هدايـت کرد که افراد به صورت طبيعی و خودجـوش به رعايت عفاف و حجـاب رغبت نمايند.بدين ترتيب، اقدامات بازدارنده بايد در حد ضرورت، نقش تکميلی خود را ايفا نمايد. در برخورد با پديده ی بدحجابی بايد مشکل فرهنگی و سياسی آن را از هم تمايز ساخته و متناسب با خاستگاههای آن به برخوردی سنجيده وبرنامهريزی شده پرداخت. نکته اساسی اينکه وقتی اکثريت جامعه گرفتاريک ناهنجاری است مقابله بااکثريت نتيجه بخش نخواهد بود،مگر اينکه باموارد مستهجن که عموم مردم آن را زشت میشمارند، برخورد شود و در دراز مدت بابستر سازی فرهنگی،اين ناهنجاری گسترده را به سطح محدودی تقليل داد، در اين صورت دايره ی اقدامات متوجه افرادی است که در اقليت قرار گرفتهاند.
اما روش های بنيادين که در توسعه حجاب میتوانند نقش جدی ايفا نمايند، بدين قرار است:
1- احيای فرهنگ اسلامی و اصلاح باورهای عمومی
پياده کــــردن آموزههای دينی و عينی نمودن دستورالعملهای شريعت، وظيفه ی آحاد جامعه است. اما در اين ميان سازمانهای فرهنگی حکومت دينی، وظيفهای مضاعف به دوش میکشند و بايد خط مشی کلی جامعه را بر اجتناب از رذايل اخلاقی، ترغيب جوانان به ازدواج و رواج سادهزيستی بنا نهند.
وقتی فرهنگ سازان جامعه خود ،گرفتار اسراف و تبذير شوند، از اخلاق و معنـــويت فاصله بگيرند، نسبت به مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش بیتفاوت شوند، پيامدهای ذيل نتايج طبيعی چنين گرايشی است:
الف) بی توجهی نسبت به کارآمدی دين در عرصههای مختلف اجتماعی، جوان را به سمت بی هويتی و پرداختن به ضد ارزشها سوق میدهد.وقتی پويايی دين در عرصه ی حيات بشری کم رنگ شود،بديهی است دختران و پسران، ابزار وجود و اثبات شخصيت خويش را در مظاهر غير دينی مانند خود آرايی و مدگرايی جست و جو نمايند.
ب) عدم اهتــــــمام به تقويت باورهای دينی و ارزشهای اخلاقی سبب میشود نسل جوان نسبت به ارزشها ،بيگانه گشته ونسبت به اعتقادات دينی خوداحساس حقارت نمايدوبنبست فکری دراين باب،خودباختگی به فرهنگ غرب را در پیدارد.
احيای ارزشهای اصيل اسلامی وفراخوانی زن مسلمان به تعقل ودريافتن ارزشها و آفريدن روح تعبد و تعهد نسبت به اينها نقش مهمی در اين زمينه خواهد داشت.
زن مؤمن بايد به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان مینگرد باور داشته باشد و بداند که شخصيت و عظمت او در گرو روح بلند، انديشه ی والا وجان پيراسته ازآلودگی است که اورا به روشی انسانی و مشی اسلامی فرا میخواند و بداند تن آرايه بسته و ظاهر فريبنده هرگز نمايانگر شخصيت او نيست. کلام بيدارگر حضرت مسيح که فرمود:
«به حق برای شما میگويـم؛ تن چه سودی دهد در صورتی که ظاهرش درست باشد و درونش تباه. بدنهای شما چه سودتان دهـــــد که خوشتان دارد و دلهايتان تباه باشد و بهرهای نبريد آن گاه که پوست خود را آراسته و پاک نگاه داريد و دلهای شما چرکين باشد. »
درزن بايدباوراستوار،ايمان عميق ايجاد شود.زنی که دل به حق داده وانديشه به خداسپرده و فرجام زندگی دنيویاش راپذيرفته چطورحاضر میشودخودآرايی وخود نمايی کند وخود را در معرض نگاههای آلوده قرار دهد و زمينههای تلذذ ديگران ومآلاً فساد آفرينی را به وجود آورد؟!کلام بلند حضرت علی(علیه السلام) که میفرمايد:«المرء بايمانه؛ آدمی در گرو باورهای خويش است.» نشانگر آن است که باورهای درست و ايمانهای راسخ، عالیترين نقش را در کيفيت زندگانیِ انسان ايفا میکنند.
2- اصلاح نگرشهای فرهنگی در سياستگزاران و برنامهريزان
تحليل صحيح،برنامهريزی و سياست گذاری درست آنگاه ميسر میشود که از جزئی نگری و بريده نمودنِ پيکره ی شريعت پرهيـز شود و اجزاء و عناصر مجموعه دين در ارتباط با يکديگر لحاظ شوند. اما واقعيت اين است که گاهی برنامهريزان به جای آسيبشناسی و پرداختـــن به معضلات اساسی جامعه، به انجام عمليات قطعی پرداخته و به اتخاذ برنامههای موقتی رو میآورند. اين شيوه، آسيـبهای جدی بر جامعه تحليل میکند. آگاهی مجريان و توجه آنان به معضلات اخلاقی جامعه، اختصــــاص اعتبار مناسب و نيروی انسانی کارآمد و سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات میتواند گام مؤثری در رفع مشکلات فرهنگی جامعه باشد.
البته ازضعف فرهنگی جامعه ی بانوان نيز نبايد غفلت نمود، يکی از معضلات فکری و فرهنگی جوامع، عدم شناخت و آگاهی زنان نسبت به هويت واقعی خود و تمايزات و تفاوتهای روحی و جسمی خود با مردان است و تا هنگامی که اين آگاهی حاصل نشود نمیتوانند ارزش خود را بشناسند.
بنابراين، طبيعی است که در جهت احکام و قوانين مربوط به خود، جديت و اهتمام لازم را نخواهند داشت. و جامعه نيز درانجام تکاليف خود نسبت به زنان کوتاهی خواهد کرد و اين همه منجر به محروميت فرهنگی و دورماندن زنان از حقوق مسلمشان خواهد شد. بديهی است برنامههای آموزشی و تشويق بانوان به فراگيری و اهتمام نسبت به مسائل مربوط به خويش، تا حدودی میتواند در رفع اين معضل مفيد و مؤثر باشد.
3- هماهنگی کليه ی نهادهای ذیربط
درتوسعه ی فرهنگ حجاب،بايستی ميان نهادهای دولتی وغيردولتی ونيزميان فعاليتهای فرهنگی،ارشادی و اجرايی هماهنگی و هم سويی وجود داشته باشد. برنامهها و اقـــدامات به عمل آمده به صورت پیگير تحت نظارت و اشراف نهادهای ذیربط قرار گيرد. جهت تحقـق اين مهم بايد تمامی متوليان و دست اندرکاران از آگاهی لازم و حساسيت کافی نسبت به اين موضوع برخوردار باشند تا زمينه گسترش عفاف و حجاب فراهم شود.
4- اصلاح عملکرد رسانهها
بیترديد رسانههای تصويری در تغيير هنجارها و ارزشها نقش مؤثری دارند بهويژه برنامههايی که با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار نمايند.گاهی برنامههای تبليغی وفرهنگی، زمينه ی تحقير زنان و تضعيف موقعيت آنان را فراهم نموده است.از اين رو، مناسب است با اجتناب از عرضه ی برنامههايی که زنان را به سوی جلوهگری سوق میدهد همچنين با پرهيز از نمايش زنان در فيلمها و سريالها و… به عنوان انســانهايی کم بهره از معرفت، احساسی و فاقد هويت، بر جايگاه و هويت واقعی آنان تأکيد نموده و زمينههای تعالی آنها را فراهم سازند.
رعايت وقار و متانت و حفظ پوشش که ضامن مصونيت اخلاقی و روانی زن به هنگام حضور در عرصههای مختلف اجتماعی است،بعضاً درميان هنرپيشگان موردبی مهری قرار گرفته و حجاب سنتی و اصيل تحقير شده است. ريشه ی چنين نگرش را بايد در عدم آگاهی و يا ضعف اعتقادی برخی دست اندرکاران رسانهای دانست.
به نظرمیرسد نهادهای فرهنگی بايد بيش از پيش به تربيت هنرمندان و هنرپيشگان متعهد به مبانی اعتقادی بپردازند تا حفظ ارزشهای دينی نه به عنوان تحميل قانونی، بلکه به عنوان باورهای قلبی و تمايلاتی خود جوش متجلی شود.
زن به عنوان موجودی خلاق،برخورداراز ظرافتهای شخصيتی ودارنده ی بسياری از کمالات و استعدادها در رسانه بايد خصوصيات مثبت او به عنوان يک مادر، همسر و کسی که نقشهای برجسته را عهدهدار است، معرفی شود و از شخصيتپردازیهای ناصحيح که زن را ظلمپذير و ضعيف و يا در نقشی تصنعی و دور از واقعيت نمايش میدهد، پرهيز کند.
زن به لحاظ ساختار تکوينی ازويژگیهايی برخورداراست؛ ازشاخصترين اين خصوصيتها،کمال جويی معنوی زن است. از آن جا که زن از احساس و تخيل بهرهمند است؛میتوانددر مسير کمالات معنوی بهتر و سريعتر گام بردارد؛ احساس و تخيــلی که محور هنر و تربيت هنرمند است؛ اگر به اين ساحت که جزو جوهره و ماهيت زنان است توجه کافی شود ديگر زن در عرصه هنر با نقشهای منفیِ پرخاشگری، ساده لوحی و… ظاهر نمیشود.
نمايش روش و منش زنان پاکدلی که در عـرفان عملی طی طريق کرده و به مراتبی از قرب دست يافتهاند و پرداختن به زمينهها وبسترهايی که آنان را به اين جهت سوق داده میتواند برای ديگران نيز سازنده و مؤثر باشد.اين حقيقت را بايد از طريق برنامههای رسانه به ويژه به جامعه زنان تفهيـــم کرد که هر چه آدمی به لذايذ بيرونی و عرصه ی برونی وجود خويشتن بپردازد، از عرصه درون و خويشتننگری باز خواهد ماند. لازمه ی تکامل و حرکت سازنده، تعمق و انديشه ی درونی و انصراف از تکثــر بيرونی است و اين همه زمانی ميسر میشود که زن، در کنار زندگی متعارف و روزمره ی خود بخشی از برنامه ی زندگیاش را به مطالعه، اختصاص دهد.
رسانه دراين جهت میتواند ارائه طريق نمايد، ترتيب و تنظيم برنامههای آموزشی با تأکيد بر آموزههای دينی آن هم دراوقاتی که نوعاً خانمها امکان بهره برداری ازآن را دارند وساعاتی که از اشتغالات بيرون و احياناً داخل منزل فارغ شده، از بهترين زمان ارائه برنامه است.
5- اصلاح نظام الگوسازی
انسان فطرتاً الگو گزين و الگوپذير است. پيوسته در اين انديشه است ارزشهايی را که باور دارد در چهره ای مجسم بنگرد وخود راهمانند آن الگو بسازدمسأله ی الگو دراخلاق اسلامی و روانشناسی نيز جايگاه مهمی دارد.از اين رو، قرآن کريم در شرايطی که زن هيچ گونه ارزش انسانی و اجتماعی نداشت زنانی شايسته چون آسيه همسر فرعون و حضرت مريم(سلام الله علیهما) رامعرفی و از آنان تجليل نموده است. حضرت زهرا(سلام الله علیها ) را کوثر دانسته، به عنوان الگو و اسوه معرفی کرده و بدين ترتيب ، لياقت و شايستگی زن را در رسيدن به کمالات معنوی به اثبات رسانيده است. و الگو بودن زنان صالح ووارسته رابرای همگان اعم از زن ومرد تبيين نموده است. با توجه به اين که الگوها در ساختار روحی ورفتاری انسان نقش مؤثری دارند، يکی از تأسفهای جدی عصر حاضر اين است که زن مسلمان آنچنان که شايسته و بايسته است با چهرههای بلند تاريخ اسلام آشنا نيست. زندگانی حضرت زهــرا(سلام الله علیها) و فرزند برومندش، پيام آور عاشورا، حضرت زينــب(سلام الله علیها) و ديگر چهرههای والای تاريخ گذشته و معاصر بايد برای زن مؤمن نشان داده شود تا بنگـــرد چه سان با حفظ هويت و شخصيت و وقار و متانت میتواند در جامعه حضور پيدا کرده و ايفای نقش نمايد. توصيه ی امام صادق(علیه السلام) تأمل برانگيز و قابل توجه است: «به زنان دوستی آل علــــی(علیه السلام) را الهام کنيد.» زن اگر حب علی را فرا گرفت و او را راهبر شناخت و خاندان او را الگو پذيرفت و بر راهی رفت که اهل بيت رفتهاند و آنان را سرمشق گرفت، رويين تن میشود و حضورش در جامعه دلهره آفرين نخواهد بود.
6- به کارگيری روشهای صحيح برای گسترش حجاب
سليقهای عمل کردن و تأکيد و تکيه بر آداب و عادات غير اصيل، نقش مهمی در جهت بدبين کردن مردم نسبت به
حجاب ايفا نموده است. تصويری که از زن در جوامع اسلامی عرضه میشود و نحوه ی نگرش و برخورد زن، همه گويای اين مطلب است که التقاط و انحرافـــــی صورت گرفته است. به اين معنا که برخی از احکام دينی با آداب و سنت ناصواب که بعضی ريشه در جاهليت نخستين دارد، در آميختــــه است و مسلمانان بايد به عنوان مالکان برترين ميراث دينی فهم دينی را از رسوبات فرهنگیهای جاهلی و سنتهای غلط بپيرايند. مصلحان واقعی جوامع يعنی انبيا نسبت به عرف زمان خودشان دست به اصلاحات زدند و ديدگاههایِ ناصواب را تغيير دادند. پيامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با عرف مقابله نمود و هويت از دست رفته زن را به جامعه باز گردانيد. دستورات الهی را در همسانی زن و مرد به مردم ابلاغ نمود. بدين ترتيب يکی از واقعيتهای تلخ جوامع اسلامی، ديدگاههای افراطی و گـــرايشهای نادرستی است که به عنوان مذهب و عرف اسلامی درباره مسائل زنان رواج داشته است، تبيين ناهنجاریها و اثــرات سوئی که بر اين نگرش مترتب است، به سادگی امکانپذير نمیباشد چرا که بسياری از مصــاديق اين مسأله به عنوان ارزش تلقی میشود.البته اين مهم از منظر انديشمندان مخفی نمانده و نسبت به آن هشدار دادهاند. يکی از نويسندگان از انحرافی که درجوامع اسلامی رخ نموده، داد سخن میزند:«مسلمانان در برخورد با زنان از مسير تعاليم شريــــعت اسلام منحرف گذشته و روايات مدسوس و مجعول در بين آنان گسترش يافته، از اين رو زن مسلمان در ورطه جهـل و غفلت از دين و دنيا سقوط کرده است. آموزش زنان گناه عظيم شمرده میشود، رفتن به مسجد ممنوع و اطلاع او نسبت به اوضاع و احوال فرهنگی ـ اجتماعی و سياسی امری بعيد تلقی میشود.»
اين درحالی است که زن دائماگرفتار نگرش افراطی وتفريطی بوده و رفتار عادلانه را کمتر تجربه کرده است. بر اين اساس توصيه به رعايت حجاب درمحيطهای زنانه،تأکيد برگونه خاصی ازحجاب بدون توجه به شرايط آب وهوايی و منطقه ی جغرافيايی و بافت فرهنگی را میتوان نمودهای نگرش افراطی دانست.
7- توجه به هدايت زمينههای طبيعی ميل به خودنمايی
شايدبتوان گفت که خودآرايی و تزيّن در زن، امری طبيعی است. در فرهنگ اسلام، تمايلات و غرايز انسانی به هيچ وجه منفی تلقی نمیشود و سعی بر آن است که باشيوه ی صحيح نگرش به تمايلات و ارضا مشروع آن، انسان را در جهت تکامل سرعت بخشد. در اين راستا، به زن توصيه میکند غريزه ی خودآرايی را جهت دهد و آن را به محارم به ويژه همسر خويش اختصاص دهد.هدايت و جهتدهی اين غريزه آن قدر مهم است که اگر در موقع مناسب خود انجام نگيرد، جامعه را گرفتار کجروی و ابتذال خواهد کرد. جلوهگری زن و صرف انرژی و توان او در جهت جلب رضايت و توجــه مردان يکی از نمودهای اين ابتذال است، که نهايتاً زبونی و حقارت قشر زن را در پی دارد چرا که محيط اشتغال را به محيطی همراه با تبرج تبديل میکند و بخشی از نياز مرد را در محيط اجتماعی اشباع مینمايــد و بازيچه مردان هوسباز میشود.
8- تقويت مرزهای زنانگی و مردانگی
تفاوتهای تکوينی زن و مرد، مطلبی انکارناپذير است و خداوند حکيم با احاطه بر اين تفاوتها برای هر يک از دو صنف،وظايف ومسئوليتهايی مقررفرموده تانظام هستی به نحواحسن اداره شود.از اين رودر آيات قرآن تفاوتهای موجود بين زن و مرد را مطابق حق و عدالت میداند. پس آرزوی تغيير آنها يک نوع مخالفت با مشيت پروردگار تلقی میشود: «ولا تتمنّوا ما فضّل الله بعضکم علی بعض»
براين اساس، قرآن کريم بر تفاوتهايی که در سايه خلقت انسان به طور طبيعی در اصناف بشر قرار داده شده، صحه میگذارد. اما اختلافاتی که به دست بشر به خاطر روابط ظالمانه بشری به وجود آمده، به هيچ وجه مورد قبول اسلام نيست. بدين ترتيب، پذيرش مرزها و تفاوتهای جنسيتی ميان زن و مرد که ريشه در نظام خلقت آن دو دارد، امری کاملاً منطقی و عقلانی است. اما تبعيضها،بی عدالتیها وبی توجهی به خواستهها وآزادیهای مشروع زنان که ناشی از برداشتهای ناصحيح از اسلام میباشد و ريشه در انديشههای خرافی و مردسالارانه دارد امر را بر بسياری از مردم مشتبه ساخته وعموماً اين نحوه نگرش وبرخورد رادر مبانی و معارف دينی و اعتقادی جست و جو میکنند. اين همه، مسئوليت دست اندرکاران فرهنگ و هنر راسنگينتر کرده که درجهت تصحيح وپالايش افکار عمومی جامعه تلاش کنند و مرز ميان تعصبات و ارزشهای دينی را بازشناسی و تفکيک نمايند.
اقدامات عملی که میتواند در زدايش اين نوع نگرش کارساز باشد، بســـــيار متنوع و متعدد است به عنوان مثال: در عرصه ی ورزش جهت حضور فعال وسالم بانوان بايد سرمايهگذاری شود مسلماً فراهم نمودن زمينه فعاليت بانوان در اين زمينه ازنظر اقتصادی سرمايهگذاری مضاعفی رامیطلبد.به ويژه درجامع اسلامی که بايستی تقويت فرهنگ دينی و حفظ موازين اسلامی مدنظر مسئولين مربوطه باشد. در عرصه ی دانش و پژوهش هم بايد اقدامات جدی صورت بگيرد.قشرپژوهشگروفرهيخته بانوان شاهدتبعيضهاونابرابریهايی درارائه خدمات مراکزعلمی،پژوهشی و کتابخانهها هستند. وجوداين محدوديتها که نوعاًتوجيه منطقی وياشرعی نداردجامعه ی فرهنگی زنان رابه عقبنشينی از صحنه ی پژوهش وتحقيق سوق میدهد،درحالی که اگر دست اندرکاران و مسئولان مراکز علمی و فرهنگی نگرشی مثبت به حضور زنان در اين عرصه داشته باشند، با چنين مشکلی روبرو نخواهيم بود.
نتیجه گیری (راهکارهای نهادینه کردن حجاب)
زن مظهرظرافت وجمال آفرینش است.اصلاح جامعه درگرو تقوای زن و محیط خانواده کلاس درس اوست.برهمین اساس زن مربی بشر است ومی تواند با تربیت فرزندی امتی را رهایی بخشد.حال جایگاه والای این گوهر آفرینش اقتضامی کندکه در صدف حجاب قرار گیرد تا ارزشهای او حفظ شودواین است فلسفه ی پوشش که خدای حکیم برای ناموس خلقت واجب کرده است.فلسفه ی حجاب٬ حفظ ارزش والای زن است وازهمین رواست که خداوند پوشش دینی رابراوواجب ونگاه به بدن وموی سر اوراحرام فرموده است.حجاب وپوشش برای بانوان به ویژه حجاب برتریعنی چادر٬ توجه به حریم عفاف وحراست آن ازاصیل ترین سنگرزنان وازمهم ترین وعمیق ترین وسودمندترین قانون الزامی آفرینش برای آنهاوجامعه است.بنابراین باید تمام ابزارهای فرهنگ ساز از قبیل کتاب، مطبوعات و صدا و سیما به سوی ارزش های اسلامی که یکی ازبارزترین آنها رعایت پوشش وحجاب برترومطلوب و امنیت اجتماعی فراگیر است، هدایت شوند و همه افراد به مهم ترین وجهی رهنمون گردند.
حجاب و عفاف که برخاسته ازحقایق دین و در افق بالاتر از عالم ماده تدوین و تبیین شده است ، در عصر برهنگی ، تنها پاسخ مثبت وحقیقی به نیازهای درونی و بازگشت به گرایش های فطری جامعه انسانی است که سلامت ،امنیت ، معنویت و کمال را در خانواده و اجتماع میسور می سازد ؛ و این انتخاب تنها راه رسیدن به کمال و سعادت الهی است ، مبانی و ریشه و راه های این حقیقت را می توان از بطن قرآن و روایت های اصیل اسلامی به دست آورد .
با قدری تامل می توان به حقیقت این سخن گوهر بار از امام خمینی (ره) رسیدکه فرموند:از دامن زن مرد به معراج می رسد. یقینا وقتی زنان جامعه ای خوب و با حیا باشند مردان آن جامعه نیز از تربیت صحیح و نیکو بهره مند خواهند بود و تاثیر زنان بر زندگی مردان انکار ناپذیر است.
از بررسى بد حجابى چنين به دست آمد كه ريشه هاى پيدايش و گسترش اين پديده متعدد است و درمان اصولى آن نيزنيازمندبرنامه ريزى همه جانبه واعمال سياست هاى مختلف،متناسب با شرايط وامكانات و محدوديت هاى محيطى خواهد بود. مهم ترين اين سياست ها و راه كارها جهت نهادینه کردن حجاب عبارتند از:
1-توسعه فرهنگ کنکاش و تفکر در مفاهیم دینی توسط جوانان به منظور پذیرش درونی وقلبی وعمل به آنها.
2-اتخاذ تدابیر مناسب جهت جذب، تربیت و به کارگیری نیروی انسانی شایسته نظیر مدیران، معلمان و اساتید معتقد و عامل به رعایت حجاب و عفاف در کلیه مراکز اداری و آموزشی.
3-تبیین آموزههای دینی در خصوص ضرورت رعایت اصول حیا و عفت متناسب با قابلیتها و ویژگیهای زنان و مردان و ایجاد تعادل در روابط اجتماعی آنها.
4-احیا و ترویج سنت حسنه امر به معروف و نهی از منکر.
5-ارتقای سطح آگاهی جوانان در خصوص ارتباطات صحیح انسانی و اخلاقی بین آنها و حفظ حدود عفاف و حجاب در جامعه و خانواده.
6-تبیین دیدگاه اسلام در خصوص عفاف، پوشش، حجاب و ضرورت بیان، فلسفه، احکام و دستاوردهای مثبت رعایت آن در جامعه متناسب با شرایط سنی جوانان و نوجوانان با شیوههای جذاب.
7-توجه دادن به رعایت و نیز باور پوشش نه به عنوان یک اجبار اجتماعی بلکه به عنوان یک ارزش انسانی، دینی و معنوی و یک باور قلبی جهت مصونیت از زشتیها و آسیبهای اجتماعی.
8-افزایش آگاهی والدین نسبت به رعایت حجاب و عفاف خصوصاً در خانواده و نقش الگویی آنان در این امر.
9-اهتمام جدی نهادخانواده نسبت به تأمین نیازهای عاطفی وشخصیتی فرزندان به ویژه دختران وتأثیرآن در شکل گیری هویت دینی و اجتماعی آنها.
10-تبیین نقش عفاف و حجاب در تقویت هویت ملی و فرهنگی جوانان و تأثیر آن بر استقلال فرهنگی و سیاسی کشور.
11-تبیین ریشههای تاریخی و فرهنگی و نشانههای روشن از وجود حجاب و پوشش در ادیان الهی و جوامع دارای سابقه تاریخی و تمدن فرهنگی.
12-اهتمام جدی مراکز فرهنگی و کلیه رسانههای کشور نسبت به ارائه الگوی مطلوب از عفاف و حجاب در محصولات فرهنگی خود (فیلم، سریال، تئاتر و… )و پرهیز از ایجاد تضاد و تناقض برای جوانان در این امر.
13-جذب،تربیت وبه کارگیری نیروی انسانی آگاه وعامل به مبانی دینی عفاف وحجاب در برنامههای فرهنگی و تبلیغی.
14-جهتدهی و تقویت امر عفاف و حجاب با استفاده از قابلیتها و ظرفیت سازمانها، احزاب، تشکلهای غیر دولتی و هیئتهای مذهبی در کشور.
15-سازماندهی مبلغان آشنا به اصول و مبانی فرهنگ عفاف و حجاب به روشهای صحیح تبلیغ و استفاده بهینه از آنها در مجامع دینی و خودجوش مردمی.
16-نظارت دقیق وهمه جانبه درامرتولیدونشر کتاب، مطبوعات ومجلات سینمایی درخصوص رعایت حریم عفاف و حجاب از نظر محتوایی و شکلی.
17-تبیین ضرورت رعایت حجاب وعفاف توسط زنان ومردان در برنامههای فرهنگی،تبلیغی وهنری وپرهیزاز یک سو نگری.
18-الگوسازی وایجاد گرایشات عمیق وپایدار نسبت به امرحجاب وعفاف ازطریق معرفی سیره عملی معصومین(علیهم السلام)، بزرگان علمی و ادبی و فرهنگی، منطبق با مقتضیات زمان و مکان و شرایط سنی جوانان.
19. در پيش گرفتن سياست هاى اصولى در برخورد با معضل هاى فرهنگى به ويژه بد حجابى.
20. تعريف مشخص و ترسيم الگوهاى حجاب مطلوب و معرفى همگانى آن متناسب با روح تنوع طلبى و مدگرايى انسان معاصر و ضرورت ها و اقتضاهاى فرهنگى.
21. تقويت جنبه هاى ارزشى، اخلاقى و تربيتى پوشش و تكريم پاس داران اين عرصه.
22. تحقيرابتذال درپوشش به شيوه هاى مختلف فرهنگى و تبليغى به جاى تكيه صرف بر وضع قوانين و برخوردهاى رسمى.
23. تبيين و تبليغ آثار مثبت و كاركردهاى فردى و اجتماعى حجاب.
24. تببين و تبليغ آثار منفى بدحجابى وبى حجابى و افشاى سياست هاى تهاجمى دشمنان.
25. تلاش براى انتقال فرهنگ حجاب از طريق سازمان هاى فرهنگى و رسانه هاى جمعى به ويژه با الگوسازى براى نسل جوان.
28. ايجاداصلاحات لازم درسازمان هاى ادارى و فرهنگى و رسانه هاى تصويرى با هدف تثبيت حريم هاى جنسيتى و به حداقل رساندن اختلاط دو جنس.
29. تلاش براى تقويت حريم هاى مردانه و زنانه در گستره وسيع نظام اجتماعى.
30. تقويت حس مسئوليت والدين در برابر فرزندان و غيرت ورزى مثبت مردان در قبال همسران خويش، آموزش شيوه نظارت و كنترل روش مند همراه با رعايت اصول اخلاقى و تربيتى بر عمل كرد آنان، ايجاد حساسيت مثبت در والدين نسبت به تربيت جنسى فرزندان و اهميت آن.
31. بسترسازى مناسب براى ازدواج به موقع جوانان و ارضاى جهت دار هيجان ها.
32. برخورد قاطع با متخلفان و مهره هاى اصلى فساد و ابتذال با اصلاح قوانين و شيوه هاى مقابله با بى حجابان و عوامل تقويت كننده انحراف.
33. نظارت بر اماكن عمومى, محيط هاى ورزشى و مناطق تفريحى.
منابع و ماخذ:
1-قرآن مجيد
2-اكبري ، محمد رضا ، تحليلي نو و عملي از حجاب در عصر حاضر ، بي تا ، بي جا ، انتشارات شهيد فهميده
3- اكبري ،محمد رضا ، نشريه پيام عترت (2) ، چاپخانه بهار ، نشر دانشگاه اصفهان
4-بابازاده ،علي اكبر ، تحليل سيره فاطمه زهرا سلام الله عليها ، ناشر محدث ، سال نشر 1380.
5-بندر ريگي ، محمد ، فرهنگ جديد ترجمه منجد الطلاب بضميمه فوائد الادب ، جلد 19
6- پورآهنگر, غلام ابراهيم، تأثير ساختار سياست گذارى فرهنگى بر بحران هويت, ص 119
7-جوادي آملي ، عبد الله ، زن در آينه جلال و جمال ، چاپ چهارم ، چاپ خانه اسوه ، مركز نشر اسراء ،زمستان 1378
8- جمعى از نويسندگان، اسلام؛ جهانى شدن و پست مدرنيته, ص 322
9- حداد عادل ، غلامعلي ، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي ، چاپ سوم انتشارات سروش ،تهران، سال 1368.ص40
10-سجادي ، سيد جعفر ، فرهنگ معرف اسلامي ، چ - خ ، چاپ چهارم ، چاپخانه ي آرين ،انتشارات كومش، زمستان 1379 ،جلد 11-شيرازي ، سيد عبد الله ،پوشش زن در اسلام ، ترجمه و شرح محمد محمدي چاپخانه امير انتشارات پايدار .
12-شيرازي ، سيد محمد ، نكاتي از شخصيت اسلامي زن ،ترجمه محمد باقر فالي ، چاپ سعيد ، انتشارات قم ،شهريور 1361 .
13- صدر ، حسن ، حقوق زن در اسلام و اروپا ، سازمان چاپ و انتشاران جاويدان
14-فاطمه مرنيسى, زنان پرده نشين و نخبگان جوشن پوش, ترجمه: مليحه مغازه اى, ص 267.
15-فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 166 و 167.
16-فرامرز رفيع پور, وسايل ارتباط جمعى و تغيير ارزش هاى اجتماعى, ص 29.
17-لوئيس آ. كوزر, نظريه تقابل هاى اجتماعى, ترجمه: عبدالرضا نواح, ص 274.
18- محمد اشتهاردي ، محمد ، حجاب بيانگر شخصيت زن ( حجاب برتر ) ، انتشارات معونت مبارزه با مفاسد اجتماعي ناجا ، (قم ) ،1375 .
19 . مطهري ، مرتضي ، فطرت ، چاپ پنجم ، انتشارات صدرا ، ارديبهشت 1373 .
20- مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج19 ، انتشارات بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي ، 1370 ،ص415
21- محمدي ري شهري ، محمد ، ميزان الحكمه ، ترجمه حميد رضا شيخي ،چاپ سوم ، انتشارات دار الحديث ، سال 1381 ، جلد 2 22- وشنوي ، قوام ، حجاب در اسلام ، ترجمه و اضافات احمد محسني گرگاني ، چاپخانه ي حكمت قم ،1352 .
23-مجموعه مقالات پوشش و عفاف ، دومين نمايشگاه تشخّص و منزلت زن در نظام اسلامي ، بهمن 1370 .