اهميت وجود زن در جامعه
اهميت وجود زن در جامعه
ثبوت اهميت زن درجامعه و شركت طبيعي او با مرد در تشكيل عائله و بسط تمدن ، سبب شده كه از دو قرن به اين طرف جامعه متمدن در مقام اصلاح و توسعه تربيت وتعليم زن برآمده و عملاًحقوق و حدود آنان را بيش از پيش تصديق كرده است .
مسلميات لياقت و اهميت زن در جامعه نه بواسطه مساعي و اهتمام مرد بوده بلكه بواسطه ظهور زنان نابغه در دنيا و بروز عمليات فوق العاده از آنها بوده است. با آنكه خلقت جسماني زن با مرد متفاوت است با اين وجود امروز در تساوي و اشتراك زن با مرد در غالب وظايف حياتي و اجتماعي جاي ترديد نمانده است .
اهميت زن در جامعه از بدو پيدايش حيات اجتماعي بشر معلوم بوده ولي وظايف مخصوصه و ضشطبيعي زنان و فرق جسماني و امتياز آنها از مردان باعث اشتباه مردان در غالب جامعه هاي قديم در عدم رعايت تساوي حقوق حياتي مرد با زن شده و قهراً منجر به محروميت زن ها از غالب حقوق بشري بوده است .
حالات زن و مردو فرق ذاتي و اكتسابي آنها و از مشاهده احساسات و عواطف آنان معلوم مي شود كه تفاوت جسماني و امتياز طبيعي زن با مرد نه تنها دليل بر ضعف زن و قوت مرد نيست بلكه ميرساند كه موهبت خداوندي در كمٌيٌت بطور تساوي نصيب هر دوي آنها شده ودر كيفيٌت آن موهبت با هم فرق دارند .
البته اختلاف در كيفيت هيچگاه باعث نمي شود كه وجود عرضي را در طول قرار داده و زن كه نصف كامل كننده بشر است و جزو اصل واساس خلقت انساني است فرع و تابع محسوب شود و حقوق و حدود حياتي فردي كه در كميٌت عوامل مختلف با فرد ديگر در تساوي بوده ودر سهم موهبتي تفاوتي ندارند كم و زياد شود و در نتيجه يكي توانا و ديگري ضعيفه شناخته شود.
در صورتي كه در نتيجهء مطالعات عميقه علماء اجتماع معلوم شده كه زن در محبصت و غيرت و سلوك و استقامت و بردباري و ديانت وقوه حافظه و خيال بر مرد برتري دارد و اگر او را خوب تربيت كنند و تعليم صحيح دهند در قوه فكر و ابتكار ، در جرأت و عزم ونيز در جنگ كه امروز از مرد عقب است اگر زياد تر نشود مساوي خواهد شد .
اهميت وجود زن در جامعه و مقصود اصلي از وجود او وشركت طبيعي زن با مرد در امور مخصوصه لزوم اصلاح امر تربيت و تعليم جسماني و رواني زنان را ايجاب كرده و تصدي آنان را در بعضي حرفه ها و صنايع ، مفيد و بدون اشكال مي كند .
وضعيت اجتماعي زن در جامعه ديروز
حالات اجتماعي و طبيعي امروزه زنان نتيجه ساختمان جسماني و حالات اجتماعي آنها در زمانهاي پيش است. يونان از نظر تمدن و فرهنگ پيشرفته ترين ملت قديم است . در يونان براي نجات زن از مراحل پست و منحط و براي بالا بردن مقام زن يوناني در مراحل مختلف تلاشهاي فراواني شده است و اكنون نيز براي تحقق اين هدف فعاليت ها و امكانات زيادي وجود دارد ، اما روي چه حساب ؟ براساس چه معيار هايي ؟
هرگز در يونان برای حمایت زن، و مجد و عظمت شخصیت انسانی او چنین سعی و تلاشی به کار نمی رفت. بلکه آنان شخصیت زن را با تمثال های رسوا جلوه می ساختند و زن را رمز جمال و زیبایی، راز عشق و دل آرایی و منشا شهوت های حیوانی و هوس های شیطانی قرار می دادند.
چنین بود وضع حمایت و بالابردن مقام زن در نظر آنها که در واقع این عمل موجب سقوط و انحطاط شخصیت زن بود که در عکسها و پرده های نقاشی تجسم می یافت.
آری صاحبان جلوه و جمال در برابر زن تعظیم و تکریم می کردند. اما روشن است که این اعمال برای تأمین و تسکین شهوات حیوانی و هوس های پلید خود آنان بود نه ترفیع و تعالی مقام زن. و این اعمال در طول تاریخ، عمده ترین عامل انحطاط و سقوط اجتماعات گردید و زن یونانی را به انزوا و فراموشی سپرد و از او جز تمثال و نقشی به یادگار نماند.
پس از یونان در روم برای مجد و ترقی زن گام برداشته شد. و ما، در رم برای زن فراز و نشیب و سقوط و صعودهای مختلفی مشاهده می کنیم. زیرا به تدریج در میان رومیان نسبت به زن فکر پست و منحطی به وجود آمد و تصمیم گرفتند که همگام با تمدن و تجدد مقام زن را بالا ببرند. اما چه کردند؟ و در نظر آنان زن چگونه مقامی یافت؟
زشتی را برای او با تعظیم جلوه دادند و شهوت های او را تقدیس کردند و بالاخره برای کامجویی ها و لذت طلبی ها زنان را مباح و آزاد گذاشتند و از این راه بی بند و باری حیوانی گسترش یافت.
و اکنون دولت روم روزگار درازی را بر خود گذارنیده و برای تمدن خود تلاش و پیکار گسترده ای نموده است اما برای زن رومی نام بلند و درخشانی در صحنه تاریخ نمی بینیم بلکه او را عامل انهدام و همکار نابودی و سقوط تمدن ملت روم می شناسیم .
اما از آنجا که تمدن قدیم هند زمینه تمدن روم و یونان شد بنابراین اهمیت زن در نزد هندی ها اساس موقعیت زن در نظر مردم یونان و روم گردید و چون مقام و موقعیت زن در کلده هم مانند هند بود می توان گفت که آداب و اخلاق اجتماعی هند از طریق کلده و آسیای صغیر به یونان و روم سرایت کرده است.
از کشفیات ایران و مصر مطالعات شرق شناسان معلوم شده است که حالات و مقام زن در ایران و مصر با هند و روم و یونان تفاوت کلی داشته و از مطالعه حالات زن در هر یک از ممالک مزبور، به خوبی معلوم می شود که در میان ملل قدیمه ملت مصر و ایران، مقام و شأن زن را بیش از سایر ممالک منظور می داشته است.
در ایران باستان مقام زن ها در نزد رئیس خانواده خیلی محترم و بلند بود.
در غالب ممالک اروپا تا این اواخر تصور می کردند زن مسلمان به منزله کنیز و اسیر است و این سوء تفاهم ناشی از بی اطلاعی آنان از حقوق و مقام زن ها در شرع اسلام بود. در صورتیکه اخیرا مستشرقین و علمای آنان که مطالعه در کتب و مقررات اسلامی کرده، تصدیق نموده اند که حق زن در عالم اسلام روزی شناخته و تصدیق شده که اروپا در ظلمت جهل سرگردان و زن های آنان از مرتبه کنیزی هم پست تر بوده اند .
نقش و جایگاه زن در جامعه امروز
زن نیمی از پیکره اجتماع است و به تعبیر رابیند رانات تاگور، متفکر بزرگ هندی : ” بهترین دوست مرد". همچنان که حیات انسان ها بسته به وجود زن است، تکامل او نیز ارتباط مستقیمی با نحوه نگرش و منش او در معاشرت با زن نهفته است.
گذشته از این انگاره فردی، زن را در ابعاد کلان تری نیز در جوامع بشری، همواره حضوری فعال و پر رنگ داشته و دارد که این واقعیت بزرگ هیچگاه از چشم اندیشمندان و خردمندان دور نبوده و هیچ متفکر واقع بین و حق شناسی نمی تواند این حقیقت مسلم را انکار کند که اگر نقش زنان در پیشرفت و تعالی جامعه ای از مردان آن جامعه بیشتر نباشد کمتر نیست.
اما این حقیقت که همیشه زنان در جوامع بشری از جایگاه حقیقی خود آن گونه که شاسته است دور مانده اند و حتی گاهی حقوق انسانی آنها مورد تردید قرار گرفته، از میان صفحات تاریخ خودنمایی می کند.
طی قرون متمادی، در عرصه های گوناگون زنانی ظهور کرده اند که با ایفای نقش خود به عالی ترین شکل ممکن و اثبات توانایی ها و شایستگی های خویش، تأثیرات بسیار مهم و تعیین کننده ای در بهبود اوضاع جامعه خود داشته اند. برخی از این زن ها از چنان لیاقت و خصایصی بهره مند بوده اند که شعاع فعالیت ها و تأثیرات آنها از دایره اجتماع و محدوده جغرافیایی کشورشان نیز فرا رفته و عالم گیر شده است.
چنین مصداق¬هایی که دارای شعاع حیرت انگیز و پویایی هستند، ضمن آنکه حکایت از توانمندی های بالقوه زنان دارد، نگرش هایی را که تساوی زن و مرد را زیر سؤال می برد، کمرنگ و بی رمق جلوه می دهد و به اصل مشارکت جهت پیشبرد و توسعه اجتماعی قوام بیشتری می بخشد.
تجربه ” اصلاح ساختار فرهنگی” و تجدید نظر در باورها و نگرش ها ثابت کرده است به میزانی که جامعی شرایط مساعد و همسانی را برای رشد و سپردن مسئولیت ها فراهم آورده، توسعه و ترقی جامعه نیز روند شتابناک تری یافته است.
در جهان معاصر یافتهای عملی و تجربه های عملی، به طور روش برتری جنس خاصی مردود اعلام کرده، نقش اولیه و دگرگون کننده به عواملی فراجنسیتی داده اند.
بی تردید اجحاف در حق زنان و نادیده انگاشتن حقوق فردی و اجتماعی آنان یکی از علل عقب ماندگی از قافله تمدن بشری است و به هر میزان که جامعه ای بر استمرار این نگرش باطل اصرار و سماجت ورزد، با توجه به سرعت سرسام آور عصر امروز این عقب ماندگی تشدید خواهد شد، لذا برای ترقی و حرکت به سمت آینده چاره ای جز تعجیل در رفع موانع و شکستن حصارهای نابخردانه وجود ندارد .
در این میان تنها دوره ای که با جامع نگری و واقع بینی زن را معرفی کرده و مقام حقیقی وی را به او اعطا نموده است دوره ظهور و انسان ساز اسلام است که احکام نورانی آن از سرچشمه زلال وحی جوشید و کام تشنگان حقایق را سیراب نموده است.
اما حیف و صد افسوس که ظلمات شیطانی و فریب خوردگان ابلیس نگذاشتند که تلألؤ این نور آفاق جهان و انفوس جهانیان را منور نماید.
ضرورت حضور زن در جامعه
تکلیف اجتماعی یک مسلمان مخصوص مردان نیست. زنان نیز بنابه تعهد دینی و مسلمانی خویش، موظفند نسبت به جریان حق و باطل در جامعه و مسئله ولایت و رهبری موضع داشته باشند، از رهبری حق دفاع کنند و از حکومت باطل و فسادهای مسئولان نالایق انتقاد کنند و آنجا که پای حمایت از دین در میان است، در صحنه حضور داشته باشند .
در اسلام اینکه زن، وسیله و ابزار هدف های مادی و سیاسی قرار گیرد، و مقام عظیم و انسانی او تنزل یابد، به شدت محکوم شده است. چه اینکه زن انسانی است مستقل و به طور مساوی باید هم دوش و هم گام با مرد، برای رفع مشکلات جامعه، با دورساختن استعدادهای بشری و سرانجام تکامل جامع انسانی تلاش نماید.
آری، زن چون یک انسان است، مسؤلیت و تعهد دامن او را می گیرد و تحقق مسؤلیت نیز، روابط متقابل برقرار می سازد و حفظ حقوق و روابط متقابل است که می تواند نظام و قوام بیافریند، و در سایه قوام و نظام کاروان انسانیت، با سرعت بیشتر جاده تکامل را هموار سازد.
روی این زمینه، زن همچون مرد در اسلام، به عنوان انسان بودن، شخصیت کامل و مستقل دارد. اما برای تبلور مظاهر استقلال و انسانیت خویش نیاز شدید به پیوستگی و همکاری با مرد در محیط زندگی او ملموس و مشهور است. که منهای تأمین این نیاز طبیعی و فطری، استقرار و استقلال هر یک دچار نوسان و تزلزل می گردد چنانچه اثار فراوان این تزلزل در جوامع غربی تباهی های دردناکی بوجود آورده است.
در تداوم خطی که حضرت زهرا علیها السلام در حمایت از امام معصوم علیه السلام و افشاگری علیه رویه های ناسالم حکام داشت حضرت زینب علیها السلام نیز در کربلا دوشادوش حسین بن علی علیه السلام مشارکت داشت. برای ایفای این نقش، در معیت امام خویش از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا آمد و در صحنه های مختلف حضوری فعال و تأثیر گذار داشت.
نقش زن در تاریخ
زن که یک نقش در تاریخ داشته و دارد که کسی منکر این نقش در طول تاریخ نیست و آن نقش غیر مستقیم زن در ساختن تاریخ است. بدین صورت که زن، مرد را می سازد و مرد تاریخ را و نقشی که زن در ساختن مرد دارد، بیشتر از نقشی است که مرد در ساختن تاریخ دارد. به طور کلی زنان از نظر نقش داشتن یا نداشتن در طول تاریخ، به سه دسته تقسیم می شوند:
الف. زنانی که مثل شی گران بها اما بدون نقش بودند ؛ مثل بسیاری که زن برای آنها یک شیء - نه شخص- گران بها بوده که باید در حریم خود محفوظ بماند و به دلیل همان گران بهایی اش بر مرد اثر می گذاشت. می توان گفت: سازنده چنین جوامعی تنها جنس مؤنث بوده است.
ب. در بعضی از جوامع، زن از حالت شیء بودن خارج شده وارد اجتماع می شود؛ اما حریم خود را گم می کند و چون در همه جا حضور می یابد، ارزش خود را از دست می دهد و بی ارزش می شود! زن در این جوامع ” شخص” است؛ اما شخصی بی ارزش. از نظر رشد برخی استعدادهای انسانی از قبیل علم، اراده، شخصیت اجتماعی، حضور در مشاغل مختلف و … به او شخصیت می دهند و از شیء بودن خارج اش می سازند ولی از طرف دیگر ارزش او را برای مرد از بین می برند.
از طبیعت زن این است که برای مرد گران بها باشد و اگر این را از او بگیرند روحیه او متزلزل می شود. سازنده این جوامع گرچه مذکر- مؤنث است، اما زن، کالای ارزان است بدون اینکه در نظر هیچ مردی عزت و احترام لایق یک زن را داشته باشد!
ج. از نظر اسلام زن باید ارزشمند باشد؛ یعنی، از طرفی شخصیت روحی و معنوی و کمالات انسانی مثل علم، هنر، اراده قوی، شجاعت، خلاقیت و حتی فضائل معنوی را در سطح عالی داشته باشد و از طرف دیگر مبتذل نباشد. قرآن کریم نیز به زنان چنین ارزشی داده است، مثلا حوا را درکنار آدم مخاطب قرار داده از هر دو می خواهد که به آن درخت نزدیک نشوند. ساره نیز مانند ابراهیم خلیل علیه السلام فرشته ها می بیند و با آنان صحبت می¬کند. مریم علیها السلام از خداوند رزق و روزی هایی می گیرد که ذکریا در تعجب فرو می رود و فاطمه زهرا علیها السلام کوثر (خیرکثیر) خوانده می شود.
در تاریخ اسلام، بهترین نمونه چنین زنی حضرت زهرا علیها السلام است. او که خوشحال می شود تنها کارهای داخل منزل از سوی پیامبر صل الله علیه و آله به او واگذار شده، در مسجد چنان خطبه ای می خواند که امثال بوعلی نیز قادر به چنین انشائی در مثال توحیدی نمی باشند. اما در عین حال، آن حضرت خطبه خویش را از پشت پرده می خواند؛ یعنی، در عین حفظ حریم خود با مردم نشان می دهد که یک زن چقدر می تواند مؤثر در جامعه باشد .