نقش زنان پس از عاشورا
نقش زنان پس از عاشورا
پس از واقعه تلخ عاشورا رسالت سنگین تر بانوان کاروان حسینی آغاز گردید. آنان با وجود شرایط سخت جسمی و روحی می بایست از اندیشه کلام و احساس یاری گرفته و با خطبه های پرشور خویش، مردمی که در عمق نادانی به سر می بردند را از حقانیت راه امام حسین علیه السلام و مظلومیت ایشان آگاه سازند و به رهبری زینب علیها السلام به نشر معارف اسلام و رساندن پیام شهیدان بپردازند تا اسلام را از هدم و زوال نجات بخشند. اینجاست که به هدف امام حسین علیه السلام از همراه بردن زنان و کودکان با خویش پی می بریم. چنانچه شهید مطهری می فرمایند: ” … اباعبدالله علیه السلام اهل بیت خودش را حرکت می دهد، برای اینکه در تاریخ رسالتی عظیم را انجام دهند. برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند. امام با قافله سالاری زینب، بدون اینکه از مدار خودشان خارج شوند، از عصر عاشورا زینب علیها السلام تجلی می کند و از آن به بعد به او واگذار شده بود .”
و حماسه زن عاشورایی را پس از قیام، می توان به دو بخش تقسیم نمود:
یک- نقش حضرت زینب علیها السلام بعد از نهضت عاشورا
دو- نقش و فعالیت سایر زنان بعد از نهضت عاشورا
یک- نقش حضرت زینب علیها السلام بعد از نهضت عاشورا
حفظ و نگهداری یک نهضت و انقلاب، از انجام آن مهم تر است. حضرت زینب علیها السلام بعد از حادثه جانسوز محرم الحرام سال 61 هجری پیام رسای خویش را از دشت خونین کربلا برای مسلمانان ابلاغ نمود و آن را برای همیشه در تاریخ زنده نگاه داشت.
اصلی ترین وظیفه¬ی حضرت زینب علیها السلام بعداز ظهر عاشورا متجلی می شود. اگر نبود آن عالمه غیر معلمه نه تنها انقلاب امام حسین علیه السلام دستخوش تحریف می گردید، بلکه اسلام نیز در معرض خطر جدی قرار می گرفت. هدایت و رهبری، تبلیغ پیام عاشورا، سرپرستی قافله اسرا، پرستاری از امام سجاد علیه السلام، حفظ و حراست زنان و کودکان و … مسئولیت های سنگینی بود که آن حضرت بعد از قیام عهده دار بودند .
حضرت زینب علیها السلام در طی مسیر همراه با سر مبارک برادر از کربلا به کوفه و کوفه به شام، به صورتی که دور از انتظار امویان بود، همچون پروانه اطراف شمع وجود مقدس امام علی بن الحسین علیه السلام می چرخید و جان آن امام همام را بارها از مرگ رهانید که از باب نمونه می توان به عصر عاشورا پس از غارت و آتش زدن خیمه های آل رسول اشاره نمود. یا مجلس ابن زیاد که پس از سخنان امام سجاد علیه السلام قصد کشتن آن حضرت را داشتند. بانوی کربلا دست به گردن فرزند برادر انداخت که هر چقدر تلاش کردند تا او را جدا نمایند نتوانستند تا اینکه آن حضرت فرمود؛ ” تا من زنده ام نخواهم گذاشت او را بکشید.” و حتی در بازار شام هم، این دختر علی علیه السلام بود که با شجاعت علوی، امام زمانش را نجات داد.
مدیریت در شرایط بحران به عنوان قافله سالار اسیران و سرپرست کودکان و حفظ و مدیریت آن مجموعه داغدار در شرایط سخت و دوران اسارت و در مقابل نیروهای دشمن و کوچ دشوار شهر به شهر تا رسیدن به شام و سپس به مدینه عمدتاً نقش حضرت زینب علیها السلام بود . در عصر عاشورا بعد از شهادت سیدالشهدا علیه السلام دشمنان به سمت خیمه ها آمده و با قساوت تمام خیمه ها را آتش زدند. حضرت زینب علیها السلام به دستور امام سجاد علیه السلام زنان و کودکان آواره را در خیمه نیم سوخته ای جمع کرد، عمر سعد دستور داد تا اسیران را راهی کوفه کنند. کارگزاران عمرسعد دست و پای اسیران حتی کودکان را غل و زنجیر کردند و سرهای بریده شهدا را در جلوی کاروان قرار داده و به سمت کوفه حرکت دادند .
دیگر اقدام آن بانوی مکرمه، سخنان فصیح و بلیغ ایشان به ابن زیاد در کوفه و همچنین خطبه آن حضرت در شام است. سخنرانی حضرت زینب علیها السلام در بارگاه ابن زیاد و یزید، آنچنان شور انگیز بود که ارکان حکومت اموی را به لرزه انداخت. سخنان پرشور او در تشریع اهداف انقلاب حسینی و بیان اوضاع اندوه بار روز عاشورا، دسیسه ها و جنایات رژیم را بر ملا نمود. روشنگری های آن حضرت توانست جامعه چشم و گوش بسته آن زمان را بیدار کند. پیامد تلاش های حضرت زینب علیها السلام، انقراض حکومت اموی و جلوگیری از اتلاف خون شهدای کربلا و در نتیجه احیای مجدد اسلام بود. خطبه حضرت زینب علیها السلام در فصاحت و بلاغت مانند کلام پدرش بود و در معنا نیز به آن شباهت تام داشت زیرا که بیان اوصاف اصناف مردم و خوی هر طایفه از خواص امیر المومنین علی علیه السلام است .
این مسئله از یک طرف حاکی از فهم عمیق آن بانوی نمونه اسلام از توحید پروردگار بود و از طرف دیگر کسانی بود که در کوفه بودند و آنها را به یاد خطبه های علی علیه السلام در کوفه می انداخت که روزی علی علیه السلام در مسجد کوفه سخن می راند و امروز این زبان گویای علی است که در کام زینت پدر به جنبش در می آید و خطابه پرشور حضرت زینب علیها السلام هراسی عظیم در دل بنی امیه پدید آورد و به همین جهت ایشان را به مصر تبعید نمود اما غافل از اینکه این زن فصیحه بلیغه، پیام شهادت را در مصر نیز خواهد برد و سرانجام نیز، این استوره صبر و ایثار در پانزده رجب سال 62 هجری در تبعید، به ملکوت علی پیوست .
گرچه زینب علیها السلام اندکی بیش، پس از واقعه جانسوز کربلا زندگی نکرد ولی در همین مدت اندک کنگره های کاخ ستم را فرو پاشید و پیام عاشورای امام حسین علیه السلام را تا ابد ماندگار کرد.
“فسلام علیها یوم ولدت و یوم ماتت و یوم یبعث حیا”
دو- نقش و فعالیت سایر زنان بعد از نهضت عاشورا
غير از زینب علیها السلام عده ای دیگر از زنان نیز که به رهبری و مدیریت حضرت از زینب علیها السلام كارهاي تبليغي و فرهنگی بسیاری پس از واقعه عاشورا انجام دادند که تأثیر بسیاری بر جامعه آن روز داشت و چه بسا اثرات آن تا به امروز ادامه دارد و در اینجا دلیل همراهی اهل بیت با امام حسین علیه السلام آشکار می شود. زیرا اولاً زنان و کودکان توانایی تبلیغ و پیام رسانی را دارند و ثانیاً علاوه بر توانایی تبلبغ و پیام رسانی، دشمنان نیز از مقابله با آن عاجزاند؛ زیرا باید حریم آنان را حفظ کنند و در صورت آسیب رسانی به زنان و کودکان، عواطف همگان جریحه دار می شود و نیز افکار عمومی در طول تاریخ محکوم خواهد شد و ثمره آن این است که نهضت عاشورا در طول و عرض تاریخ برای مسلمانان و غیر مسلمانان، تأثیرگذار باشد و در قیامت نیز به درجه ای برسند که همگان غبطه آن را بخورند. نقش آفرینی زنان را پس از قیام عاشورا، از دو بعد گفتار و عمل می توان بررسی کرد:
بعد اول - نقش عملی زنان پس از قیام عاشورا
بعد از به پایان رسیدن جنگ، زنان در عرصه عمل نسبت به فاجعه ای که از سوی دستگاه غاصب یزید بر امام حسین علیه السلام و یارانش وارد شده بود را به شدت محکوم نمودند و جالب اینکه اکثر این زنان، کسانی بودند که شوهرانشان در سپاه کوفه، بر علیه آنان به مبارزه پرداخته بودند که در ذیل به چند نمونه از آنها می پردازیم.
- زنی از قبیله بنی بکر
بعد از ظهر عاشورا زنی از قبیله بنی بکر که همسرش در لشگر عمر صدر بود از وضعیت اسراء متأثر شده، شمشیر به دست می گیرد و به سوی سپاه کوفه هجوم می برد. و به قوم خود: ” ای آل بکر! دختران رسول خدا را غارت کنید در حالیکه جز خدا پناهگاهی ندارند؛ برای خون های رسول خدا (ص) قیام کنید.” همسرش او را از آن کار منع کرد و به اردوگاه باز گرداند.
- زنان بنی اسد
پس از پایان جنگ بدن های مطهر شهدا بر روی زمین تفتیده کربلا مانده بود و هیچ کس جرأت نداشت که برای کفن و دفن اجساد قدم بردارد؛ چرا که طبق دستور عمر سعد، مأموری بر بدن ها گمارده شده بود در این وضعیت، زنان قبیله بنی اسد که در نخلستان های نزدیک کربلا بودند با بیل و وسایل دیگر به سوی میدان هجوم بردند. مردان آنها با دیدن حرکت شجاعانه زنان، به کمک آمدند و به کفن و دفن شهدا پرداختند .
-ام عبدالله
او همسر “مالک بن نسیر” بود. شوهر او در روز عاشورا با شمشیر بر سر مبارک امام ضربتی زد و عرقچینی که بر سر امام بود، پاره شد و امام مجروح گردید. پس از جنگ، او عرقچین را به خانه آورد و به همسرش داد تا آن را بشوید. اما ام عبدالله گفت: “به غارت رفته ی پسر دختر پیغمبر (صل الله علیه و آله) را به خانه آورده ای؟ آن را از پیش من ببر” .
واین زن بدین گونه اعتراض خویش را به عمل قبیح کوفیان و همسرش اعلام کرد.
- نوار همسر خولی
پس از آن که خولی بن یزیرا صبحی سر مبارک امام را برای کسب جایزه به کوفه آورد، ابتدا آن را به خانه برد. همسرش در نهایت اعتراض، شوهرش را طرد و نسبت به او ابراز انزجار نمود. پس به حیاط رفت و نزدیک سر مبارک امام تا صبح بیدار نشست. در کتب تاریخی، از مشاهدات وی در این شب، نسبت به حضور فرشتگان برای تکریم و تقدیس سر مبارک امام مطالبی آمده است .
زنان آل ابی سفیان
سخنرانی ها و خطبه های پرشور حضرت زینب علیه السلام، در مجلس ابن زیاد و یزید، موجب گردید که زنان آل ابی سفیان از این واقعه متأثر شده. مراسم نوحه سرایی و گریه و شیون برای امام حسین علیه السلام و یارانش بر پا دارند .
و بدین ترتیب، انزجار و اعتراض خویش را نسبت به عمل مردان ناجوانمرد اعلام دارند.
- هند همسر یزید بن معاویه
پس از افشاگری زینب کبری علیها السلام هند که از واقعه تلخ عاشورا سخت متأثر و ناراحت شده بود. به همسرش در مورد به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام اعتراض نمود و گفت:” ای یزید! آیا تو دستور داده ای سر حسین فرزند رسول خدا را از تن جدا کنند و بالای نیزه بودند؟ آیا تو فرزند فاطمه را کشتی؟”
- ام کلثوم دختر امام علی علیه السلام
ایشان از پشت پرده خطبه ای خواندند و گفت: “ای اهل کوفه بدا به حال شما که حسین علیه السلام را کشتید و مال او را تاراج کردید و زنان او را اسیر کردید و سختی و آزار رساندید و …”
راوی گوید: مردم به گریه و شیون آواز برآورده زنان موی پریشان کردند و اهل کوفه به کودکان که بر محامل بودند خرما و نان می دادند. ام کلثوم فریاد زد: ای اهل کوفه صدقه بر ما حرام است و ای اهل کوفه مردان شما ما را می کشند و زنان شما بر ما گریه می کنند روز داوری خدا میان ما و شما حکم فرماید.
و چون خواستند به مدینه باز گردند کجاوه ها آوردند و آراستند و سفره های ابریشمین گستردند و مال بسیار بر آن ریختند و یزید گفت: یا ام کلثوم این اموال عوض آن مصیبتها که به شما رسید. ام کلثوم فرمود: ای یزید چه بی شرم و سخت روی مردی تو. برادر و مردان خاندان مرا کشتی و به جای آن خواهی مرا به مال دنیا خوش کنی به خدا قسم که چنین امری نخواهد شد. ام کلثوم، خواهر امام حسین علیه السلام در دمشق در گذشت .
بعد دوم : نقش گفتاری زنان پس از قیام عاشورا: 1- پیام رسانی 2 - خنثی سازی تبلیغات بنی امیه
3- افشای چهره ظالمان.
1- پيامرسانى
تكليف اجتماعى در آيين اسلام، ويژه مردان نيست بلكه زنان متعهد و مسلمان نيز در برابر جريان حق و باطل و مسأله ولايت و رهبرى، وظيفه دارند و بايد از رهبرى حق، دفاع و پيروى كنند و از حكومتهاى فساد و مسؤولان نالايق، انتقاد نمايند و در صحنههاى گوناگون اجتماعى، حضورى مؤثر داشته باشند.
در تداوم مسيرى كه حضرت زهرا (س) در حمايت از امام معصوم (ع) و افشاگرى عليه رويههاى ناسالم زمامداران داشت زنان به خصوص حضرت زينب (س) نيز در نهضت كربلا دوشادوش امام حسين (ع) مشاركت داشتند.
هر قيام و نهضتى، عمدتاً از دو بخش «خون» و «پيام» تشكيل مىگردد. مقصود از بخش «خون»، مبارزات خونين و قيام مسلحانه است كه مستلزم كشتن و كشته شدن و جانبازى در راه آرمان مقدس است. مقصود از بخش «پيام» نيز، رساندن و ابلاغ خواستههاى انقلاب و بيان آرمانها و اهداف آن است.
با بررسى قيام مقدس امام حسين (ع)، اين دو بخش كاملًا در آن به چشم مىخورد زيرا انقلاب امام حسين (ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، يعنى (بخش خون و شهادت)، بود و رهبرى و پرچمدارى نيز بر عهده خود ايشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچمدارى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (س) آغاز گرديد. آنان با سخنان آتشين خود، پيام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سيدالشهدا و يارانش را به آگاهى افكار عمومى رسانيدند و طبل رسوايى حكومت پليد اموى را به صدا درآوردند.
با توجه به تبليغات بسيار گسترده و دامنهدارى كه حكومت اموى از زمان معاويه، عليه اهلبيت (ع)- به ويژه در منطقه شام به راه انداخته بود- بىشك اگر بازماندگان امام حسين (ع) به افشاگرى و بيدارسازى نمىپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهاى وقت، نهضت بزرگ و جاويدان آن حضرت را در طول تاريخ، كم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مىدادند همچنان كه برخى در تهمتى درباره امام حسن (ع) گفتند: «بر اثر ذاتالريه و سل از دنيا رفت».
اما تبليغات گسترده بازماندگان حضرت سيدالشهدا (ع) در دوران اسارت- كه كينهتوزى سفيهانه يزيد چنين فرصتى را براى آنان پيش آورده بود- اجازه چنين تحريف و جنايتى را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسى و مطالعه در حكومت امويان بر شام، بيش از پيش روشن مىشود.
با بررسى قيام مقدس امام حسين (ع)، اين دو بخش كاملًا در آن به چشم مىخورد زيرا انقلاب امام حسين (ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، يعنى (بخش خون و شهادت)، بود و رهبرى و پرچمدارى نيز بر عهده خود ايشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچمدارى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (س) آغاز گرديد. آنان با
سخنان آتشين خود، پيام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سيدالشهدا و يارانش را به آگاهى افكار عمومى رسانيدند و طبل رسوايى حكومت پليد اموى را به صدا درآوردند.
با توجه به تبليغات بسيار گسترده و دامنهدارى كه حكومت اموى از زمان معاويه، عليه اهلبيت (ع)- به ويژه در منطقه شام به راه انداخته بود- بىشك اگر بازماندگان امام حسين (ع) به افشاگرى و بيدارسازى نمىپرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرتهاى وقت، نهضت بزرگ و جاويدان آن حضرت را در طول تاريخ، كم ارزش و چهره آن را وارونه نشان مىدادند همچنان كه برخى در تهمتى درباره امام حسن (ع) گفتند: «بر اثر ذاتالريه و سل از دنيا رفت».
اما تبليغات گسترده بازماندگان حضرت سيدالشهدا (ع) در دوران اسارت- كه كينهتوزى سفيهانه يزيد چنين فرصتى را براى آنان پيش آورده بود- اجازه چنين تحريف و جنايتى را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسى و مطالعه در حكومت امويان بر شام، بيش از پيش روشن مىشود.
2- خنثىسازى تبليغات بنىاميه
شام از آن روز كه به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سيطره فرمانروايانى چون خالد پسر وليد و معاويه پسر ابوسفيان قرار گرفت. مردم اين سرزمين، نه سخن پيامبر (ص) را دريافته بودند و نه روش اصحاب او را مىدانستند و نه اسلام را دستكم آنگونه كه در مدينه رواج داشت، مىشناختند البته 113 تن از صحابه پيامبر اكرم (ص) يا در فتح اين سرزمين شركت داشتند، و يا به تدريج در آنجا سكونت گزيده بودند ولى بررسى زندگىنامه اين افراد نيز روشن مىكند كه جز چند تن، بقيه آنان براى مدت كمى محضر پيامبر گرامى اسلام (ص) را درك كرده و جز يك يا چند حديث، روايت نكرده بودند.
گذشته از آن، بيشتر اين افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حكومت معاويه، وفات كردند و در زمان قيام امام حسين (ع) تنها يازده تن از آنان زنده بوده و در شام به سر مىبردند.
اينان مردمانى در سنين هفتاد تا هشتاد سال بودند كه گوشهنشينى را بر آميختن با توده ترجيح داده و در عامه
مردم نفوذى نداشتند. و در نتيجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقيقى چيزى نمىدانستند و شايد در نظر آنان، اسلام هم حكومتى بود مانند حكومت كسانى كه پيش از ورود اسلام بر آن سرزمين فرمان مىراندند و تجمّل دربار معاويه، حيف و ميل اموال عمومى، ساختن كاخهاى بزرگ و تبعيد و زندانى كردن و كشتن مخالفان، براى آنان امرى طبيعى بود زيرا چنين نظامى نيم قرن پيش از آن سابقه داشت و به يقين كسانى بودند كه مىپنداشتند آنچه در مدينه عصر پيامبر گذشته، نيز اين چنين بوده است.
معاويه حدود 42 سال در شام حكومت كرد و در اين مدت نسبتاً طولانى، مردم شام را به گونهاى پرورش داد كه فاقد بصيرت و آگاهى دينى باشند و در برابر اراده و خواست او، بىچون و چرا تسليم شوند. معاويه در طى اين مدت، نه تنها از نظر نظامى و سياسى مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد كه از نظر فكرى و مذهبى نيز مردم آن منطقه را كور و كر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعليمات اسلام به آنان عرضه مىكند، بىهيچ اعتراضى بپذيرند.
حكومت پليد بنىاميه با تبليغات زهرآگين و كينه توزانه، خاندان پاك پيامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل، بنىاميه را خويشان رسول خدا و نزديكترين افراد به او معرفى كرده به طورى كه پس از پيروزى قيام عباسيان و استقرار حكومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند كه ما تا زمان قتل مروان آخرين (خليفه اموى)، نمىدانستيم كه رسول خدا (ص) جز بنىاميه خويشاوندى داشت كه از او ارث ببرند، تا آنكه شما امير شديد.
بنابراين، جاى شگفتى نيست اگر در مقاتل مىخوانيم: به هنگام آمدن اسيران كربلا به دمشق، مردى در برابر امام زينالعابدين (ع) ايستاد و گفت: سپاس خدايى را كه شما را كشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده كرد حضرت كمى صبر كرد تا شامى هر چه در دل داشت بيرون ريخت سپس با تلاوت آياتى مانند:
«إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيراً». فرمود: اين آيات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود كه مرد فهميد آنچه درباره اين اسيران شنيده، درست نيست. آنان خارجى نيستند بلكه فرزندان پيامبر هستند و از آنچه گفته بود، پشيمان شد و توبه كرد.
بنابراين با حركت منزل به منزل خاندان امام حسين (ع) و خطبهها و روشنگرىهاى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (س)، تحريفات چندين دهه بنىاميه- حتى در «شام» به عنوان مركز خلافت دشمنان- خنثى شد.
3- افشاى چهره ظالمان
بعد ديگر علت حضور خانواده امام حسين (ع)، نشان دادن چهره سفّاك، بىرحم و غيرانسانى يزيد و حكومت وى بود. يكى از عوامل مؤثر در پذيرش پيام از سوى مردم و رساتر بودن تبليغات از سوى پيامآوران، عنصر مظلوميت است. از اين رو برخى از جناحها، گروهها و احزاب سياسى هنگام تبليغات براى نفوذ بيشتر در اذهان مردم و افكار عمومى، مظلومنمايى مىكنند چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بيزار و متنفر است، همچنانكه مظلوم، محبوب و حداقل مورد عواطف و احساسات مثبت مردم است.
در حادثه كربلا، نه مظلومنمايى بلكه حقيقت مظلوميت با فداكارى اهل بيت آميخته شد و آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را با عالىترين صورت به همه مردم ابلاغ كردند به گونهاى كه امروز نيز صداى آنان، در وجدان بشريت به گوش مىرسد.
خردسالان و زنان، كه نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم ولى با قساوتبارترين شكل ممكن مورد ضرب و شتم و هتك حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لبهاى تشنه در كنار شط فرات جان داد دخترك خردسال كنار پيكر خونين و قطعه قطعه پدر كتك خورد خيمههاى آنان به آتش كشيده شد و اين عوامل در ابلاغ پيام و افشاى ماهيت حكومت يزيد كمتر، از آن شهادت و جانبازى اصحاب نبود. همين «صداى العطش» طفلان امام حسين و قنداقه خونين على اصغر (ع) است كه آن شمشيرزدنها و خونهاى ريخته شده را زنده نگه داشته است.
امام سجاد (ع) در شام همين كه خواست دستگاه بنىاميه را رسوا كند، فرمود: پدرم امام حسين (ع) را به نحو مثله و قطعه قطعه كردن، شهيد كردند. همچون پرندهاى در قفس، پر و بال او را شكستند تا جان داد.
اينجا اگر امام سجاد (ع) مىفرمود: «پدرم را شهيد كردند»، در چشم مردم شام- كه شناخت عميقى نسبت به اهل بيت نداشتند- خيلى مهم نبود زيرا مىگفتند: «در جنگ، افرادى كشته مىشوند و يكى از آنان امام حسين بوده است».
امام سجاد (ع) فرمود: بر فرض قصد كشتن داريد اما چرا اين گونه كشتيد؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره كرديد؟ چرا كنار نهر آب، او را تشنه كشتيد؟ چرا او را دفن نكرديد؟ چرا به خيمههاى او حمله كرديد؟ چرا كودك او را شهيد كرديد؟ اين كلمات به قدرى در نزد افراد غيرقابل خدشه بود كه شام را طوفانى كرد و يك جنبش فكرى و فرهنگى، عليه رژيم اموى به راه انداخت.
نكته پايانى آنكه، يزيد مىخواست با كشتن مردان و به اسارت كشيدن خاندان اهلبيت، همه حركتها را در نطفه خفه كند به طورى كه همگان از چنين سرنوشتى ترسان و بيمناك باشند و خود بر اريكه قدرت تكيه بزند. اما قيام با عزت امام حسين (ع) و پيام رسانى افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هستههاى ظلمستيزى را براى خونخواهى امام حسين (ع) و از بين بردن بنىاميه در نقاط مختلف سرزمينهاى اسلامى به وجود آورد.