مفهوم عبادت
عبادت در لغت
تذلّل با تقديس . اطاعت. در مفردات گويد : «عبوديّت اظهار تذلّل و عبادت تذلّل است و از عبوديّت ابلغ مي باشد .» در مجمع فرموده : «العبادةُ فِي اللُّغَـهُ هِيَ الذِّلَّه» و راهي را كه با رفتن هموار شده گويند : «طَريقُ مَعْبَد.» برده را به واسطه ي ذلّت و انقيادش عبد گويند .
معني جامع اين كلمه همان تذلّل و اطاعت است همانطور كه در آيه ي 44 سوره ي مريم آمده است «يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطان؛ پدرم شيطان را اطاعت مكن». و آيه ي 60 سوره مائده مي فرمايد : «. وَ عَبَدَ الطَّاغُوت؛ طغيانگر را اطاعت كرد».
عبادت در لغت داراي چهار معني است . پرستش كردن و بندگي كردن ، طاعت خداي را كردن ، پرستش ، طاعت خداي كه جمع آن عبادات است . عبادات هم به معناي پرستش هاست . عبادت كردن به معناي پرستش كردن مي باشد .
عبادت در اصطلاح
مفهوم عبادت دراصطلاح آنقدر وسيع است كه تعاريف متفاوتي، با بيان هاي مختلف براي آن ارائه شده است. دراينجا چند بيان را مي آوريم:
1- عبادت عملي است كه از روي اراده و اختيار و به قصدتقرّب به خدا و اطاعت شرع صورت مي گيرد و با شهوات و ميل هاي جسماني متفاوت است ، شرح اصطلاحات موجود در اين تعريف مفيد به نظر مي رسد:
«فعل اختياري»: با اين قيد ، كارهاي اجباري خارج مي شود ، زيرا افعالي كه بدون اختيار صورت بگيرد ، عبادت محسوب نشده و بر آن پاداش مترتّب نخواهد بود .
«قصد تقرّب»: اعمال به قصد ريا عبادت محسوب نمي شود ، زيرا براي خداوند متعال صورت نمي گيرند .
«با شهوات جسماني مخالف است»: چيزهايي كه طاعت به شمار نمي روند و از روي كيف و هوي و هوس و لذّت مادي حاصل مي شوند ، در زمره ي عبادات محسوب نخواهند بود . (راغب اصفهانی، فلسفه ی آفرینش، ص149)
2- امام صادق ( عليه السّلام ) در پاسخ به اين پرسش كه عبادت چيست ؟ فرمودند: «داشتن حسن نيّت در طاعت از چهره هايي كه از طريق آنها خداوند اطاعت مي شود.»
3- مرحوم علّامه جعفري ( رحمه الله عليه ) در شرح نهج البلاغه ، خطبه ي 83 مقصود از عبادات را چنين بيان مي كنند :
«مقصود از عبادات تنها حركات و سكنات و اذكار محدود در موقع برقرار ساختن رابطه ي معمولي با خدا نيست كه مخصوصاً با نظر به عدم توجّه اغلب مردم به معاني و حكمت اصلي آنها ، پديده هاي ناچيزي هستند كه شايستگي هدف بودن براي زندگي يك روز انسان را هم ندارند چه رسد به اينكه هدف يك كارگاه فوق العاده بزرگ با ميليونها قوانين و پديده ها و اسرار و استعدادها و امكانات هستي بوده باشد ، منظور از عبادت كه هدف خلقت انسانها معرفي شده دو عبادت است ، عبادت عام و عبادت خاص .
عبادت عام عبارتست از همان عبادت و ذكر و تسبيح و سجده كه در همه ي هستي وجود دارد . چنانجه در آيه ي یک سوره ي حديد مي فرمايد : «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛ تسبيح مي گويند خدا را آنچه كه در آسمان و زمين است.»
يعني همه ي اجزاي هستي از پست ترين جزء ماده تا عالي ترين جلوه هاي آن ، خواه به عظمت كهكشان ها باشد و خواه به كوچكي شاخك مورچه ي كوچك، همه در عبادتند حتّي تار موي سر فرد نا آگاه و ناخن غافل و رگ هاي خون و ضربان قلب پليدترين فرد انساني و پاك ترين فرزند آدم ، در عبادت او به سر مي برند ، بلكه بالاتر از اينها تخيّلات و انديشه ها و تجسّماتي كه مادّي هستند ، همه و همه در عبادت به معناي عام به سر مي برند .
امّا عبادت به معناي خاص عبارتست از عبادت انسان كه داراي معناي وسيعي است ، زيرا مطابق منابع معتبر اسلامي ، انسان هر گفتار و عمل و نيّت مشروع را كه انجام مي د هد ، اگر همراه با آگاهي به اين حقيقت باشد كه او مورد نظاره ي خداوند است و همه ي توانايي و وسايل كاري كه انجام مي دهد ، مستند به خداست و او با اين كاري كه انجام مي دهد و سخني كه مي گويد و انديشه و نيّتي كه در درونش مي گذرد ، مطابق با مشيّت الهي رفتار مي كند ، مشغول عبادت خداست .»
4-در معناي ديگر عبادت داريم ، در باره ي خداوند دو جور عبادت هست: يكي اطاعت از فرامين او واينكه در زندگي روزمره راجع به حلال و حرام و غيره از دستورات خداوند و دين او پيروي كينم، اين عبادت به معني طاعت و فرمانبري است به احتمال قوي آيات پنجم سوره ي فاتحه« إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين» و يازدهم سوره ي حجّ«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ » و پنجاه و ششم سوره ي ذاريات «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» و چهاردهم سوره ي طه «فَََََاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي » شامل اين عبادت هستند .
ديگري تذلّلي است توأم با تقديس. يعني بنده نهايت خضوع و ذلّت را در برابر حق اظهار مي دارد و در عين حال او را از تمام نقائص پاک و به تمام كمالات دارا مي داند . در زبان مي گويد الله اكبر ، سبحان الله ،الحمدالله ، اياك نستعين و با بدن ركوع و سجود مي كند . يعني معبود من حتّي بزرگ تر از توصيف است ، پاك و منزّه است.همه ي حمدها مال اوست و از وي ياري مي جوييم.
5- عبادت ،بندگي خدا كردن ، به اطاعت محض او در آمدن است . در اين تعريف هم چند نكته نهفته است .
الف- وابستگي به خدا
ب- خداوند عزّوجلّ را ستودن و به فرمان او در آمدن
ج- اظهار نياز و استمداد از سوي عبد و اقرار ايماني و عملي به نقص وجودي در برابر ذات كامل خداوند
د- خداي متعال را حاكم و مالك بر خود و شئون خود در مرتبه ي بندگي دانستن .
ه- خواستن كمال معبود در مرتبه و حدّ وابستگي به او
و- حاضر دانستن خداوند و توجّه به او
چنانچه عبادت امري اعتباري و قراردادي باشد ، نكات فوق جنبه ي صوري و عرضي خواهد داشت و به محض بر آمدن خواسته و يا نفي قرارداد ، منتفي خواهد شد و چنانچه عبادت ، قراردادي و اعتباري نباشد ، بلكه بر واقعيّت ثابت و غير قابل نقضي استوار باشد ، به لحاظ وجود دائمي و هميشگي آن واقعيّت ، نكات فوق ، اموري حقيقي خواهند بود . وابستگي به خداوند و اعتراف به مالكيّت و حاكميّت خداوند(نكات الف ود)دوركن اساسي عبادت و بندگي است كه درصورت اعتباري و قراردادي بودن آنها، عبادت ، امري اعتباري خواهد بود و خارج از دايره ي اعتبار ، واقعيّتي نخواهد داشت.
چنانچه وابستگي به خداوند و مملوكيّت نسبت به او به لحاظ وجود عبد باشد ، عبادت ، امري واقعي خواهد بود . و چنين ارتباطي تنها بين خدا و خلق وجود دارد .
وابستگي و مملوكيّت وجودي ، بيانگر معنا ، كيفيّت و چگونگي عبادت است با اين توضيح كه واقعيّت ، ظهور و تماميّت يك موجود ، وجود و هستي اوست و زماني كه در هستي وابسته باشد ، در شئون ، عوارض ، لوازم و خصوصيّات وجودي نيز وابسته است و اين نوع وابستگي ، اقتضاي عبادت همه جانبه را دارد ، يعني اطاعت و بندگي خالص در تمام ابعاد وجودي از موجودي كه وابستگي خالص وجودي به او داريم و مملوك واقعي او هستيم .
علّامه ي بزرگوار ، طباطبايي(رحمه الله عليه)در مورد حقيقت عبادت چنين مي نگارد: «حقيت عبادت ، اين است كه بنده ، خود را در مقام مملوكيّت پروردگار خويش درآورد ، به همين لحاظ روح عبادت با تكبّر و خودپسندي سازش ندارد .»
شرك در بندگي ، باطل است و بندگي خالص مورد پذيرش است . ايشان بر نفي خودپرستي ، تكبّر و شرك در عبادت ، از قرآن شاهد آورده اند كه ارشاد به بيان عقل است چنانچه در آيه ي 60 سوره ي غافر مي فرمايد :« …إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ؛ آناني كه از بندگي و عبادت من تكبّر مي ورزند . به همين زودي، با ذلّت و خواري داخل دوزخ مي شوند» و همچنين در آيه ي 110 سوره ي كهف مي فرمايد : « … وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ؛ انسان ، نبايد در بندگي خدا كسي را با خداوند متعال شركت دهد».
بنابراين وابستگي همه جانبه وجودي و مملوكيّت تام و واقعي انسان ، اقتضاي بندگي خالص را دارد : فَاعبُدِاللهَ مُخْلِصاً لَهُ الدّين ، پس خدا را بندگي كن در حاليكه دين خود را براي او خالص گردانيده باشي .
به بيان علّامه ي بزرگوار ، طباطبايي(رحمه الله عليه) معناي آيه اين است كه : «عبوديّت و مقام بندگي را در همه ي شئون زندگي خود ، براي خدا اظهار و آشكار كن ، البتّّه در شعاع پيروي كردن به آنچه حكم كرده است و عبوديّت كامل و تام، در حالي است كه تو ، دينت را براي خدا خالص كرده باشي به اين معنا كه غير او را اطاعت و پيروي نكني» .
6- در معناي ديگر عبادت آمده است كه عبادت را به تبعيّت و پيروي انساني از انسان ديگر نيز نمي توان تفسيركرد ، زيرا پيروي منطقي افراد از پيامبران و پيشوايان بزرگ از وظايف حتمي هر دينداري محسوب مي شود .
بنابراين عبادت مفهومي غير از همه ي اينها دارد و آن آخرين حدّ خضوع و تواضع است كه به عنوان تعلّق و وابستگي مطلق و تسليم بي قيد و شرط عابد در برابر معبود انجام مي گيرد.
اين كلمه كه با واژه ي عبد ريشه ي مشترك دارد ، توجّه به مفهوم عبد روشن مي سازد كه در حقيقت عبادت كننده با عبادت خود نشان مي دهد كه در برابر معبود تسليم محض است و سرنوشت خود را در دست او مي داند ، اين همان چيزي است كه از لفظ عبادت در عرف و شرع فهميده مي شود .
چه برنامه هايي را مي توان برنامه ي عبادي ناميد ؟ اين سؤال مهمّي است كه گاهي ذهن بعضي از افراد را به خود مشغول مي كند . گر چه ممكن است عدّه اي عبادت را به معناي نماز و روزه و منحصر به اموري امثال اينها بدانند ، ولي با مراجعه به روايات اهل بيت (عليهم السّلام) و استفاده از راهنمايي هاي آنان متوجّه مي شويم ، عبادت منحصر به انجام دادن نماز و روزه نيست ، زيرا عبادت به معناي بندگي خداوند است و بندگي خدا در صورتي محقّق مي شود كه انسان آنچه را كه خداوند از او مي خواهد ، انجام دهد و خواسته ي خداوند فقط اين نيست كه به نماز و روزه بپردازيم و در كثرت انجام آنها بكوشيم . حضرت امام حسن عسگري ( عليه السّلام ) در اين باره مي فرمايند : «لَيْسَتْ العِبادَةُ كَثْرَةُ الصَّلاةِ وَ الصِّيامِ وَ اِنَّمَا العِبادَةُ كَثرَةُ التَفَكُّرِ في أمرِ الله؛ عبادت ، زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست . همانا عبادت ، تفكّر بسيار در امر خداوند است ».
عبادت ، انجام خواسته هاي خداوند است و از اين راه انسان مي تواند به مقام عبوديّت برسد و چيزي كه ملاك رسيدن به مقام بندگي است ، ارزش عبادت است و اعمال و عبادات زياد ، از شرايط ضروري و حتمي براي نيل به درجات عالي معنوي نيست . زيرا اهميّت اعمال و عبادات به زيادي آنها نيست بلكه به ارزش آنهاست . عبادات در صورتي داراي ارزش فراوان هستند كه داراي تأثير فراوان باشند و بتوانند در باطن و سريره ي انسان تحوّل ايجاد كنند . بنابراين اهميّت عبادات به تحوّلي است كه در نفس عبادت كنندگان ايجاد مي نمايند .
با اين بيان روشن مي شود كه اولياءخداوند كه در نفس خود تحوّل ايجاد نموده و از قدرت هاي معنوي بهره مند شده اند ، ملاك موفقيّت آنان تأثير زياد عبادت هاي آنها بوده نه كثرت عبادت آنان ، اگرچه در موارد بسياري ، تأثير فراوان عبادات بستگي به كثرت آنها دارد ولي اين يك قانون كلي نيست . دليل ما بر اين حقيقت روايتي است كه جناب مفضّل كه از خواص اصحاب امام صادق ( عليه السّلام ) بوده ، نقل كرده است او مي فرمايد :
«كُنْتُ عِنْدَ اَبي عَبدِالله (عليه السّلام) فَذَكَرْنَا الأَعْمالَ ، فَقُلْتُ أَنا ماأَضْعَفَ عَمَلي ؟ فَقالَ : مَهْ اِسْتَغفِرِاللهَ ، ثُمَّ قالَ لي : اِنَّ قَليلٌ العَمَلِ مَعَ التَّقوي خَيْرٌ مِن كَثيرٍ بِلا تَقوي . قُلتُ : كَيفَ یَكونُ كَثيرٌ بِلا تَقوي ؟ قالَ : نَعَم مِثلُ الرَّجُل يُطعِمُ طَعامَهُ ، وَيُرفِعُ جيرانَهُ وَ يَوَطِّئُ رَحلَهُ ، فَإِذا ارْتَفَعَ لَهُ البابُ مِنَ الحَرامِ دَخَلَ فيهِ ، فَهذَا العَمَلُ بِلاتَقوي وَ يَكُونُ الآخِرُ لَيْسَ عِنْدَهُ فَإِذا ارْتَفَعَ لَهُ البابُ مِن الحَرامِ لَم يَدْخُلْ فِيه. (اصول كافي ، جلد 2/76)
من در خدمت امام صادق ( عليه السّلام ) بودم از اعمال ، سخن به ميان آمد . من گفتم: چقدر اعمال من اندك است ؟ در اين هنگام امام صادق (عليه السّلام) فرمودند : ساكت باش و استغفار كن . آن گاه به من فرمودند : عمل اندكي كه همراه با تقوا باشد ، از عمل بسياري كه تقوا در آن نباشد ، بهتر است . گفتم : مگر مي شود شخصي اعمال زياد را بدون تقوا انجام دهد؟
حضرت فرمودند : آري مانند اين كه شخصي غذاي خود را به ديگران اطعام كند و با همسايگانش به نيكي رفتار كند و وسايل مسافرت آنها را فراهم نمايد ولي هر گاه راه حرامي براي او گشوده شود در آن داخل شود . اين عملي است كه در آن تقوا نيست و فرد ديگري اين گونه اعمال زياد را ندارد ، ولي آن گاه كه راه حرامي بر او گشوده شود ، در آن وارد نمي شود.»
اينگونه عمل همراه با تقواست و اين گونه انسان داراي صداقت در عبادت است .