سیاست های تبلیغی حضرت زینب کبری سلام الله علیها پس از عاشورا
مقدمه
كوثر زلال «عاشورا» در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و در طول چهارده قرن سيراب كننده ی جانها بوده است. اينك نيز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسيم مى كند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفه ها، خردها و اراده ها برگردش مى چرخند. بى شك، محتوا، انگيزه ها، اهداف و درسهاى آن، حماسه ی عظيم فرهنگى ناب و الهام بخش را تشكيل مى دهد. از اين رو در حوزه ی وسيع تشييع و دلباختگان اهل بيت، پيروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زيسته اند و براى آن جان باخته اند. عاشورا از ديرباز تجلى گر روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دين و عقيده، شناخته شده است. حسين(علیه السلام) در اين روز با يارانى اندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى دين يزيدبه مقابله برخاست و كربلا را به صحنه ی هميشه زنده ی عشق خدايى و آزادگى مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه يك روز بود، اما دامنه ی تأثير آن تا ابديت كشيده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه ی محرم وبه ويژه روزعاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حريت و اسوه ی جهاد و شهادت، حسين بن على(علیه السلام) مى گردد و حتى غير شيعيان نيز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظيم فرود مى آورند.
عاشورا نشان دهنده معناى «حسين منى و انا من حسين » بود كه دين رسول خدا با خون سيد الشهدا آبيارى شد و به تعبير امام خمينى(ره) عاشورا، قيام عدالت خواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود.[1] و اگر عاشورا نبود، منطق جاهليت ابوسفيانيان كه مى خواستند قلم سرخ بر وحى و كتاب بكشند و يزيد، يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را بر چيند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحى نزل » بنياد حكومت الهى را بر كند نمى دانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام عزيز چه مى آمد. [2] حماسه ی عاشورا را زنان ومردانى ساختندكه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت بار ترجيح دادند تا گلواژه ی آزادى و آزادگى همواره در تاريخ سبز بماند.
یکی از اسوه های ماندگاراهلبیت،حضرت زینب(سلام الله علیها)می باشد ..اوباصبروتحمل،همه ی این دردهارامی پذیرد ودیگرکسی جزحضرت زین العابدین(علیهالسّلام)درکنارش نبودتاپیام کربلارابه گوش همه برساند؛.ایشان همراه اسرا با سخنان خود چنان یزید و کاخش را به لرزه درآورد،همه راشگفت زده کردوحاضران گفتند:به خدا قسم از او سخنورتر ندیدیم،گویا اززبان علی(علیه السّلام)سخن می گفت. چنان جلوی یزیدیان ایستادگی کردکه دسیسه ی امویان راکه فکرمی کردند باشهادت امام حسین(علیه السّلام) آخرین فصل زندگانی شیعه به پایان خواهد رسید، نقش بر آب ساخت و راه شهدای کربلا را برای همیشه جاویدان ساخت.[3] رسالت عاشورایی حسینی بدون زینب بی نتیجه می ماند زیرابدون زینب هیچ کس نمی توانست از یک حادثه بزرگ که در یک روز اتفاق افتاد این همه پیام را به مقصد برساند. .بهره گيري از شيوه ها و ابزارهاي پيام رساني و تبليغ نيازمند انسانهايي توانمند و آشناي به معارف الهي و مكتب اسلام است كه حضرت زينب كبري (سلام الله علیها) از جمله اين افراد است. البته به رغم اينكه نقش حضرت امام زين العابدين (علیه السّلام)در اين زمينه به عنوان امام معصوم در جايگاه نخست قرار دارد اما رويكرد نوشتار حاضر توجه به نقش حضرت زینب در تداوم نهضت حسینی و ادای رسالت پیام رسانی ایشان است.
مختصری از زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها)
زینب دختر علی (علیه السّلام)و فاطمه(سلام الله علیها) و نوه ی گرانقدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در زمان برادر زاده خود، امام زین العابدین (علیه السّلام)زن دانشمند، استاد ندیده و بانوی خردمند بدون آموزگار معرفی شده، و به خاطر هوشمندی فوق العاده و قدرت شگرف مدیریت و پاسداری از آرمان های مقدس شهیدان کربلا، دانشمندان بزرگ، او را «عقیله بنی هاشم» نامیدند. داستان زندگی او داستانی روشن، همراه با احساس تعهد و مسئولیت نسبت به اسلام وترک لذات این جهانی به نفع هدفداری است، اودرپررفت وآمدترین خانه محله بنی هاشم که خانه وحی وروشن ازنوررسالت و قرآن بود، چشم به جهان گشود. اعضای آن خانه همه ازدانشمندان و قربانیان راه قرآنند.باهمه ی امکاناتی که به بهره مندی ازمواهب حیات داشت آنهارا در راه هدف خدا ساخت. حضرت زینب (سلام الله علیها) در سال پنجم هجرت در مدینه به دنیا آمد ومدت شش سال با جد عظیم الشأن خود رسول الله زندگی کرد، نام او را هم ،پیامبر برگزید. زینب دختر بزرگ و شجاع علی (علیهالسّلام)به سن ازدواج رسیده بود و با عبد الله پسر جعفر بن ابی طالب زندگی مشترک را آغاز کرد و حاصل زندگی چهار فرزند پسر به نام علی، عون،محمد و عباس و یک دختر به نام ام الکلثوم بود[4].
او فرزند رعدها و برق هاست. درطول حیات کوتاهش با صداهایی مواجه شد که گوش فلک را کر می کرد و با برق هایی رو به روشد که چشم ها را خیره می نمود و با تیزی ها و برندگی هایی برخورد داشت که سرهای پاکان را از تن جدا می ساخت.
در سالهای آخر حیات حضرت زینب (سلام الله علیها) فاجعه کربلاپدید آمد واسلام باتمام وجود و لیاقتش در برابر تمام کفرو نابسامانی قد برافراشت و حسین (علیه السّلام)نواده پیامبر که تجلی اسلام راستین بود به شهادت رسید. اما زینب (سلام الله علیها) که خون او و دیگر شهیدان فانی گردد و نهضت او را در لباس اسارت ادامه داد.
داستان زینب (سلام الله علیها) داستان تجسم همت عالی او و این همت را فدای اسلام کرد. جاودانگی نهضت حسینی در گرو همت عالی زینب (سلام الله علیها) است، اگر زینب نبود، نهضت حسینی پا نمی گرفت و رستاخیزی چنان عظیم پدید نمی آمد.[5]
اهمیت تبلیغ و احیای مکتب اهل بیت (علیهم السلام)
اهميت احياي مكتب اهل بيت (عليهم السلام )مسأله اي بسيار مهم است و در سخنان بزرگان دين و روايات و احاديث ائمه معصومين (علیهم السّلام)نيز بر اين امر تأكيد شده است. همچنانكه درحديثي امام صادق (علیه السّلام)فرمودند:«فاحيوا امرنا فرحم الله من احيي امرنا؛
پس امر (امامت) ما را زنده بداريد. خداوند رحمت كند كسي را كه امر و راه ما را احيا كند.»
علاوه بر اينكه احياي مكتب و خط فكري تشيع همواره مورد توجه ائمه معصومين(علیهم السّلام)بوده نهضت پر عظمت امام حسين (علیه السّلام)نيز به عنوان نقطه عطفي در تاريخ شيعه در اين ميان جايگاهي بس پر اهميت و ويژه داشته است. به طوري كه توجه به زنده نگه داشتن و رساندن پيام قيام عاشورا در گفتار و سيره عملي ائمه اطهار (علیهم السّلام)علما و بزرگان مشهود و آشكار است. تأكيد بر عزاداري سيدالشهدا(علیه السّلام)زيارت آن حضرت، التزام عملي معصومين (علیهم السّلام)در سوگواري برامام حسين (علیه السّلام)و رواياتي كه در اين خصوص نقل شده همگي نشان از اهميت اين مقوله دارند.
امام رضا(علیه السّلام)درحديثي مي فرمايند:«كسي كه يادكند مصيبت هاي ما را وبگريد وبگرياند براي آنچه كه برما واردشده،روز قيامت دردرجه ی ماخواهدبود…وكسي كه بنشيند در مجلسي كه درآن امر ما زنده مي شود، نمي ميرد دل او در روزي كه دل ها مي ميرد»
همچنين درجايي ديگر از حضرت صادق (علیه السّلام)نقل شده كه فرمودند:«نفس كشيدن كسي كه براي ظلم وارد شده بر ما غمگين باشد، تسبيح است و مهموم بودن او براي ما عبادت است.»
در روايتي از امام رضا(علیه السّلام)نيز اينچنين آمده است:«… اگر مي خواهي براي چيزي گريه كني، بر حسين بن علي گريه كن… و اگر دوست داري كه در درجات بهشت با ما اهل بيت باشي، براي حزن و اندوه ما غمگين باش و در شادي و فرح ما خوشحال و فرحناك باش.»
احاديث و رواياتي كه ذكر شد، به همراه بسياري از سخنان معصومين (عليهم السلام) كه در كتب متعدد و معتبر روايي آمده است. همگي بر مسأله جايگاه نهضت و شهادت امام حسين(علیه السّلام)نگاهي ويژه دارند و به واقع اين تأكيدات نشان از لزوم احياء و تبليغ پيام هاي قيام عاشورا دارد. در اين بين برپايي و اقامه ی عزاي سيد الشهدا(علیه السّلام)ابزار تبليغاتي قدرتمندي است و در قالب آن مي توان حقايق و معارف حسيني را بازگو نمود.[6]
جايگاه تبليغ درقرآن،تبليغ معارف و رسالت هاي الهي در قرآن نيز مورد توجه قرار گرفته است، خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: «الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لايخشون احداً الا الله و كفي بالله حسيبا؛ (پيامبران پيشين) كساني بودند كه تبليغ رسالت هاي الهي مي كردند و تنها از او مي ترسيدند و از هيچ كس جز خدا واهمه نداشتند و همين بس كه خداوند حسابگر است.» (آیه ی39سوره ی احزاب)
«فذكر ان نفعت الذكري؛پس به آيات الهي خلق را اگر سودمند باشد متذكر ساز» (آيه ی9 سوره ی اعلي)
«و ما علي الرسول الا البلاغ المبين؛بر رسول (وظيفه اي ) جز ابلاغ رسالت نيست»(آيه ی54 سوره ی نور)
قرآن كريم در جايگاه هاي ديگر نيز مسأله تبليغ را بيان كرده و آن را از مهمترين وظايف انبياء الهي ذكر مي كند. در حقيقت ترويج و گسترش معارف الهي تنها با بهره گيري از ابزارها و شيوه هاي تبليغاتي صحيح امكان پذير است و به همين دليل است كه در قرآن و روايات و احاديث، اين مقوله جايگاه خاصي دارد.
رسالت حضرت زینب (سلام الله علیها) در ابلاغ پيام عاشورا
حال كه تا حدودي جايگاه تبليغ در اسلام و مكتب تشيع روشن شد مي توان به بررسي رسالت زينب (سلام الله علیها) در ابلاغ پيام عاشوراپرداخت. به تحقيق مي توان گفت روش هاي احياء و تبليغ نهضت امام حسين (علیهالسّلام)بسيار كارآمد و مؤثر بوده اند و گواه ما براين مدعاتأثيراتي است كه اين قيام برجامعه آن روز گذارده است. اما بعد از عاشورا این رسالت عظیم بر عهده زینب بود . نوشتن درباره ی رسالت حضرت زینب کاری بس مشکل و طاقت فرساست، اما بر حسب ضرورت و و در حد فهم خویش، اشاره ای به آن میکنیم.چون زینب تربیت شده ی خاندان وحی و امامت بود و به حقیقت دین آشنایی کامل داشت، وقتی دین را در دست عده ای ستمگر دید و مردم زمانه را از ظلم و جور حکام خود غافل یافت به صراحت دریافت اگر مردم را به گونه ای از بدعت ها و ظلم و ستم ها و ناحق بودن حاکمان زمانه آگاه نسازند از دین چیزی جز ظاهر آن باقی نمی ماند، از این رو با امام حسین (علیه السلام) همراه شد به امیدآن که نادرستی ها وناشایستگی ها راازدین بزدایند . البته تا زمانی که امام حسین (علیه السلام) در قید حیات بودند ایشان درهمه اموراز امام (علیه السلام) اطاعت می کرد، اما وقتی متوجه شد از مردان بنی هاشم کسی جز امام زین العابدین (علیه السلام) باقی نمانده و اوهم رنجور و بیمار مصلحتی کربلا است تا امامت باشهادت ایشان قطع نشود،تصمیم گرفت درکنار امام سجاد(علیه السلام) به رسالتی که برای خویش احساس می کرد عمل نماید . زینب (سلام الله علیها) موارد زیر را از وظایف اصلی رسالت خویش میدانست:
1 . سعی داشت در هر فرصتی با خطبه و سخنرانی عمال و حکومتیان را رسوا سازد و مردم را از جنایتی که آنان مرتکب شده بودند آگاه نماید،تا با مفتضح ساختن دستگاه حکومتی خون عزیزانش هدرنرود و انقلاب کربلا بی ثمر نماند، انقلابی که ثمره اش معیاری برای تمیز حق از ناحق بود .
2 . آرامش دادن به زنان و کودکان داغ دیده تا مبادا با ناله و شیون، دشمن شاد گردند و دشمن از حال رقت بار آنان شاد شود .
3 . سومین وظیفه ای که زینب (سلام الله علیها) خویش رابه آن ملزم می دید مراقبت ازامام سجاد(علیه السلام) بود، به همین علت خود را در جلو شمشیرهایی می انداخت که قصد داشتند امام را به شهادت برسانند .[7]زينب كبري (سلام الله علیها) در مقاطع زماني و مكاني مختلف با خطابه هاي آتشين و خارق العاده خود، آنچنان در راستاي ابلاغ پيام عاشورا گام نهاد كه همگان را به حيرت واداشت. سخنان اين بانوي باعظمت در مواجهه با عبيدالله ابن زياد و يزيد ابن معاويه و در دفاع از حرم رسول خدا كم نظير و بلكه در نوع خود بي نظير است. اين بانوي برگزيده اسلام توانست با ابزارها و شيوه هاي گوناگون و علم و شناخت بي كران خود به بهترين نحو از حركت برادر خود امام حسين (علیهالسّلام)دفاع كند. تا آنجا كه حضرت سجاد (علیه السّلام) زبان به مدح عقيله بني هاشم گشوده و مي فرمايد: «انت بحمدالله عالمه غير معلمه، فهمه غير مفهمه… ؛اي عمه تو به حمد الهي دانشمندي هستي كه نزد كسي تعليم نديده اي و دانايي هستي كه نزد كسي نياموختي»[8]
شيوه ها و سياست هاى تبليغى زينب
چنانچه عاشورا را پديده اى بدانيم كه به وجود آورنده آن حسين بن على (عليه السلام)باشد پرورش دهنده اين پديده زينب دختر على (عليه السلام)خواهد بود. وظيفه ى مهم او پس از عصر عاشورا، پاسدارى از نهضت خونين امام حسين (علیه السّلام)و رساندن پيام «هيهات منا الذله» اوبراى جهانيان است. اوراه سخت و دشوارى را در پيش دارد. او بايد در بين جمعيتى سخن بگويد كه گويى گوششان ناشنوا و چشمانشان نابيناست و در حماقت ونادانى كامل به سر مى برند.او بايداز اين پس آگاهانه بيانديشد وتصميم بگيرد وبايد از هرحال وشرايط وازهروضعيت وموقعيت خوب استفاده كندوبا زبان حال و قال آنان را از غفلت بيدار كند و به آنان آگاهى و شناخت بدهد تا احساس مسئوليت كنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پديد آيد. خطبه هاى آتشين و بلند پايه ى حضرت زينب (سلام الله علیها) همه ی نقشه هاى شوم يزيديان را بر آب كرد و همچون رعد و برق، روشنگر و كوبنده بود كه تمامى بافته هاى سى و چند ساله ى بنى اميه را از بين برد و شورشى بنيادين عليه بنى اميه برنامه ريزى كرد و كاخ امويان را براى هميشه لرزاند و واژگون كرد.
1- خطابه يا سخنراني
مهمترين سخنراني هاي حضرت زينب (سلام الله علیها) در كوفه و در شام با حضور عبيدالله ابن زياد و يزيد ابن معاويه ايراد شده است. اين خطبه ها داراي ابعاد مختلفي هستند كه هر يك از اين ها راهكاري جداگانه براي پيام آور نهضت كربلا در تبليغ بوده است.
1-1عظمت خطبه ها
عظمت مقام علمی و فکری زینب (سلام الله علیها)به اندازه ای است که از مطالعه ی خطبه های او تنها در دو شهر کوفه وشام می توان به آن پی برد ، درجه علمی و ادبی خطبه ها با همه ی مختصر بودنش به میزانی است که اگر از زینب کبری هیچ اثری نمانده بود جز همین دو خطبه، با ز هم کافی بود که او را در جنبه ی علمی و ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دهد، به ویژه که این سخنان ازسوی زنی دردمند و رنج دیده بود، زنی که داغ عزیزان را دیده و در سوگ و ماتم گرانقدرترین محبوبان خود می سوخت.
سخن زینب نثری است چون نظم،برای شنوندگان مفهوم است وبرای نکته سنجان درمرحله ی عالی ارزش،از نظر تعریف و ترکیب کلام فوق العاده فنی و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال توان ابداع شبیه آن سخت است. او فصیحه و بلیغه است و نمونه ی سخنان موجود او بهترین گواه بر این مدعا. برخی نویسندگان سخنانش را به سحر آمیز بودن شبیه کردند و حتی دشمنان او که در مسند قدرت بودند و از موضع سلطه سخن می گفتند، نمی دانستند در برابر سخنانش چگونه موضع بگیرند.
علامه مامقانی(ره) با استناد به خطبه های زینب در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی (علیهالسّلام)در کام داشت واین مدعا را می توان از خطبه های او دریافت»و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است.[9]زینب ازدیدی ادیبه است،ادیبه ای که درعین آن مخمصه ها و بحران ها، با همه ی دردمندی ها سجع و قافیه سخن را ازدست نداد وادیبانه سخن گفتن به صورت ملکه ای برای او درآمده بود. سخنانش که از جان بر می خواست و برای خدا ادا می شد و در جان مردم نفوذ کرد. به عنوان نمونه او در کوفه خطبه خواند؛ هنوزبیش از دو سه خط حرف نزده بود که مردم زارزار شروع به گریه کردند و پس از مدتی فریاد از دلها برخاست. کلام او برای خدا پاک و حرکات او تسبیح بود؛ برای خصم شمشیری بُرّان، برای مردمان راهنما، برای زنان هدایتگر و برای طبقات مختلف مردم حرکت انگیز بود. خطبه های زینب بدن ها رامی لرزاند و صداها را در گلوها خاموش میکرد و حتی به گفته ی بزرگی زنگ شتران را از نوامی انداخت. سخنان او شورانگیز، با احاطه به آیات قرآنی وبا نگاه به فلسفه و جهان بینی اسلام بود و از نظر برهان و استدلال همگان را حیرت زده داشت. آثار بعدی این سخنان بیداری مردم غفلت زده و هشیار کردن جامعه ی خفقان زده بود که حیاتی گله وارداشتند و از آزادی و مردانگی و شهامت غافل بودند. زینب به آنان هشیاری و جرأت داده بود و آنها را در تعقیب هدف به حرکت انداخت. خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) درکوفه،که این خطبه ی عقیله ی بنی هاشم راویان بسیاری دارد که یکی از آنها خزینه اسدی است که می گوید: «سال 61 هجری واردکوفه شدند و زمان ورود مصادف بود با ورود اسیران آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ). درمیان آنها زینب را دیدم که به خدا قسم تاآن روز زنی را به این نجابت و حیا و به این پوشیدگی و عفاف و این سخن ورزی ندیده بودم، چنان شجاعانه خطبه می خواند که گویی زبان علی در دهان داشت.»
همانطورکه گفته شد خطبه ی ایشان چه در کوفه و چه در شام سراسر آن با الهام از قرآن و سوابق تاریخی اسلام و متقین و استوار و قابل دفاع است،سخن گفتن درآن موقعیت عظیم توسط زنی داغ دیده ودردمند و خسته برای شنونده هیجان انگیز و موج آفرین بود و آن را جز معجزه وکرامت نمی توان نامید. آغاز خطبه ی ایشان با حمد و ثنای پروردگار می باشد و میفرمایند: «سپاس و ستایش خاص خداست ودرود بر پدرم محمدوبرخاندان پاک برگزیده اش باد»دختر علی (علیه السّلام)اسیردشمن بوددرحالیکه برادرو فرزندان برادروفرزندان خود را از دست داده و سرهای بریده را بر نیزه ها نظاره گر بود. حمد و ثنای این زن قهرمان آن هم دراوج سهمگین بلا ومصیبت وسپاس ودرود او بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم )، مقام صبر و استقامت و ایمان زینب را در راهی که انتخاب کرده می رساند ودلبستگی شدید وبینش وشناخت عمیق و دانش اورا به اسلام جلوه می دهد.بیان حمدوسپاس اززبان زینب دراین بارگاه که مرکزتجمع وهسته ی اصلی همه ی جنایات زمینیان وبازمانده ی قابیلیان علیه هابیلیان برجسته ی تاریخ انسانها بود، تجلی کامل ایمان آن بزرگ حماسه زنان جهان به عدل خداست.
سپس به سرزنش و توبیخ مردم میپردازد،توبیخ آنها از آن بابت بود که آنان با صد مکر و حیله امام خود را دعوت کردند و پس از اجابت ،خود در برابرش صف آرایی کردند. چرا فریب دشمن خوردند؟ چراتسلیم زور شدند؟آنها را که از شدت هیجانات به گریه آمده بودند مورد سرزنش قرارداد که می گریید؟ آیا هنگام گریه است؟ این اسارت ها را چه کسی پدید آورد؟ جز آن بودکه توانمندان بذل همت نکرده و آبرومندان از آبروی خویش برای حسین مایه نگذاشتند؟زینب (سلام الله علیها) در خطبه هایش از مثال بهره می بردبه این صورت که وضع آنها را به وضع پیر زنی شبیه می کند که رشته های خود را محکم و استوار می بافت شب هنگام آنها را باز می کرد،چراکه آنهانیزپیمان محکم بستندوزود آن را از هم گسستند. به آنها هشدار می دهد که بد زمینه ای را برای خود فراهم کرده اند و بد سرنوشتی را برای خود پدید آورده اند. ننگی برای خود خریده اند که هرگز از دامان خود آنها قابل شستشونیست وبه همین جهت در خود گریه کنند و باید اشک بریزند بدان خاطر که ننگ کشتن نسل پیامبر رانمی توانید از میان بردارید دراین خطبه،جامعه وحکومت شناسی این بانوی علیمه دیده می شود،چرا که بیان می دارد هرکسی درخور حکومت نیست، رهبری امت باید در اختیار کسی باشد که سر حلقه مردم است، اهل صفا و صلح و آرامش است. رأی او قاطع است،پشتیبان رأی او منطق است و او رهبر طریقه هدایت است او به معرفی امام و رهبر واقعی می پردازد تا به آنها بفهماند که امام باطل کیست و امام حق که بود؟ زینب (سلام الله علیها) که اسیر دشمن بود با شجاعت تمام می گوید حکومت موجود حکومت فاسد ،اهل ریا، و تزویر ، دارای ظاهری خوش و درونی فاسد است، و کوشید آن را بر ملا سازدکه جلوه ی آن مفسده عظیم قتل نوه ی پیامبر، سر حلقه مردم، و مرهم دل دردمندان بود.حاکم باید پناهگاه مردم باشد و چه کسی پناه دهنده تر از حسین ؟ حاکم باید دادرس مردم درعین بلا باشد وغیرازحسین چه کسی درخور این مقام؟ و حاکم باید چراغ روشنی و حجت خدا بر مردم باشد و حسین این چنین بود.اسیران وارد مجلس ابن زیاد شدند،صحنه برای شکستن روحیه ی آنان درظاهر امرهیچ گونه کاستی ندارد.زینب کهن ترین جامه های خودراپوشیده است. آرام و ناشناس درکناری نشسته بود، عبید الله بن زیاد که به احتمال زیاد زینب را شناخته بود برای تحقیر پرسید: «این زن کیست؟» یکی از زنان گفت: «این زینب است، دختر فاطمه» عبیدالله بن زیاد گفت: «سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و قصه و فتنه ی شما را دروغ گردانید» زینب گفت: «سپاس خداوندی را که سزاست که ما را به وجود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) گرامی داشت و ما را پاک و پیراسته گردانید. نه چنان است که تومی گویی، بلکه تبهکاررسوا و بدکار تکذیب می شود.» ابن زیاد گفت: «کار خدا را با خاندانت چگونه دیده ای؟» زینب گفت: «جز زیبایی چیزی ندیده ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. به سوی کشتارگاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را فراهم می آورد تا در پیشگاه خداوند حجت گویید و داوری خواهید. نگاه کن در آن روز، پیروزی و رستگاری از آن کیست؟مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه.عبید الله بن زیاد چه انتظاری داشت و چه شد،سخن زینب تیر خلاصی بود بر قلب ماهیت پست او. زینب صبور علی با آرامش و وقارو تسلط خود، تیشه بر ریشه ی فخر فروشی و نخوت عبید الله بن زیاد زد و جشن پیروزی اورا تبدیل به مجلس ماتم و جریان استبداد کرد.
ما رأیت الا جمیلا؛چشم بصیرت زینب(سلام الله علیها) چه صحنه ای را می بیند؛ و زبان فصیح زینب چه سخنی را می راند. به راستی اورتبه ای قریب به ولایت برادران دارد؛ او زنی خردمند و با درایت بود. به گفته سیوطی او زنی خردمند و تیز بین بود، خردمندی که برای او قدرت ادراک و استنباط قوی بود. خطبه زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزیدآغاز اسیری زینب (سلام الله علیها)،آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب، یعنی پیام آور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جزجنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا وخطابه های گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا و راه حسین (علیه السّلام)و جدبزرگوارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم وشجاعت عقیله ی بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) نداشت.[10]
اسیران وارد دمشق شدند و آن چه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (سلام الله علیها) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر آذین بندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده یود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانه اند ولی می خواهند مسلمین را از بین ببرند. اسیران راوارد مجلس یزید کردند. که جو مجلس جو جشن و سرور بود. برنامه ای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری ، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکت کنندگان هم مهم بود،ازسران کشور ، سردمداران بنی امیه گروهی حضور داشتند. یزید با غرور و نخوت ،مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (علیه السّلام)اهانت کرددر این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب (سلام الله علیها) به سخن آمد و خطبه خویش را آغازنمود«الحمد للهِ رَبِّ العالَمین … صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَعاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ وکانوا بِهِ یَستَهزِؤن»حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز می کند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران می شناساند و خودرا نواده سید انبیاء حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی می کند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانواده در بند، نوادگان رسول خدا هستند، نه اسیران بلا و کفر. آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیش درآمد خطابه خود قرار داد. آیه ای که بیان می کند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایه ی ناخشنودی صاحب خود می شود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند. این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی ونبوت بر زبان راند.«بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال آنکه نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.»دخترقهرمان علی یزید را با اسم صدا می زند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد.«ای یزید، آیا چنان می پنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده ای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیارسوق داده و کشانده ای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی وعزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری وسرور وشادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواهتو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما برتو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر وآرام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافرشدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما آنها رامهلت داده ایم تا برگناه خود بیفزایند وعذابی خوار کننده در پیش ما دارند.»حضرت زینب (سلام الله علیها) با سئوالاتی که مفهوم انکار داشت باطل راکه درلباس حق جلوه گر شده بودرسوا کرد وگمان آنهاراگناه دانست.آن عالمه ی غیرمعلمه نشان دادکه گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود. همه ی تکیه ی زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان و سفیران کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که می بینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد. سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گشوزد میکند«آیا این عدل است ای پسر آزاد شدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پسپرده های جای داده ای و دختران رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را مانند اسیران وارد ساخته و موردتماشای این و آن قرارداده ای»«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکهاست. هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مکه رافتح کردو این شهر تحت سلطه سربازان آن جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی می توانست در برابر جنگ افروزی ها و فتنه انگیزی های طولانی مدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان رابه قتل برساند،ولی آن حضرت به رغم آن همه کینه توزی ها ودشمنی هاروبه آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، بروید که شما آزاد شدگانید.» در میان این جماعت معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل وعدالت نمی رود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه می نامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (سلام الله علیها) به او میگوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهربه آن شهر بگردانی؟[11]
زینب در خطبه خود به یزید هشدار می دهد و می گوید یزید بااین جنایت به خودت لطمه زده ای، پوست درون خود شکافته ای و به زودی در محکمه ی عدل الهی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد می شوی و باید جواب گوی خونی باشی که از ذریه ی او بر زمین ریخته ای.» این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما رابرای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که درآن روز انسان چیزی جز آن چه راکه قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت. و بالاخره در خطبه زینب (سلام الله علیها) ، دعا و رحمت خواهی برای شهیدان است. لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید و توبیخ اوست،و سخنان افتخار آمیز برای شهداء و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ذریه اوست. اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابه های آن حضرت داشته باشیم ملاحظه می کنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیست و او با بیان آیات قرآنی و تاریخ اسلام، علم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد. خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت ، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (علیه السّلام)و فرزندپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جز این انتظاری می رفت؟![12]
متن كامل خطبه ی انقلابي حضرت زينب(سلام الله علیها)درکوفه
حمدوسپاس تنهامخصوص خداونداست ودرود ورحمت خداوند بر پدرم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بادوهم برخاندان پاك و ممتاز او.امابعد، اي اهل كوفه، اي اهل خدعه و خذلان ! آيا بر ما ميگرييد و ناله سر ميدهيد؟ هرگز باز نايستد اشك چشم شما، و ساكن نگردد ناله شما،جزاين نيست كه مَثَل شما مَثَل آن زني است كه رشتهي خودرامحكم ميتابيد و باز ميگشود. چرا كه شما نيزرشتهي ايمان رابستيدوسپس گسستيدوبه كفر برگشتيد. آيا در شما جز چاپلوسي و تملّق همانند كنيززادگان و خريدن نازدشمنان دين، خصلتي است؟ مَثَل شما، مَثَل گياه و علفي است كه در مزبله ميرويد و يا گچي كه آلايش قبري به آن كرده ميشود. آگاه باشيد كه براي خودسرنوشت بدي فراهم كرديدوبد توشهاي براي آخرت خود ذخيره نموديد كه خشم خدا را بر شما لازم كرد و جاودانه در دوزخ خواهيد ماند. آيا پس از اينكه ما را كشتيد، بر ما ميگرييد؟ آري به خدا قسم بگرييد كه شما سزاوار گريهايد، پس بسيار بگرييد و اندك بخنديد، چرا كه ننگ و رسوايي را براي خود خريديد، دامن خود را به ننگي آلوده كرديد كه هرگز نميتوانيد آن رابا هيچ آبي شسته و ازبين ببريد.وچگونه ميتوانيد ننگ ورسوايي قتل سلالهي پاك خاتم پيامبران(صلی الله علیه و آله و سلم)معدن رسالت،سيدجوانان بهشت، پناه نيكوكاران،مايهي دادرسي و شادماني در هنگام بلا، علامت و دليل راه و روشن و آشكار كنندهي آن، زعيم ومتكلم حجج خود را كه در هر حادثه به او پناه ميبرديد و دين و شريعت راازاو ميآموختيد، پاك كنيد. هان ! آگاه باشيد كه روزبزرگي براي حشرخود ذخيره نهاديد، پس هلاكت از براي شما باد و در عذاب باشید، سعي و كوششتان بينتيجه باد، دستهاي شما بريده باد و پيمان و معاملهي شما خسران و زيان برايتان آورد. بازگشت به غضب خدا نموديد و ذلّت ومسكنت برشما احاطه كرده است.واي برشما!آيا ميدانيد كه چه جگري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)شكافتيد؟ چه خوني از او ريخته و چه پردهي حرمتي را دريديد؟ چه عهدي را شكستيدوباچه كريمي به مبارزه برخاستيد؟هرآينه امري سخت و بزرگ مرتكب شديد كه نزديك است آسمان از آن حادثه از هم شكافته شود، زمين پارهپاره گردد و كوهها در هم فرو ريزد. هرآينه اين كار قبيح و ناستوده و گناه تيره و تاريك شما، آسمان و زمين راگرفت.آياتعجل ميكنيداگر ازآثار اين گناهانتان از آسمان خون ببارد. همانا عذاب آخرت بر شما عظيمتر و رسواكنندهتر است ! پس بدين مهلت كه يافتيد خوشدل ومغرورنباشيدچه،خداوند به مكافات عجله نكند و بيم ندارد كه هنگام انتقام بگذرد و طولاني شود، خداوند در كمينگاه ما و ايشان است. سپس اين اشعار راخواند: پس چه خواهيد گفت هنگامي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ازشمابپرسد،چه كرديد درحق اهل بيت من اي آخرين امتها؟عدهاي ازفرزندان مرادرخون خودغلتانديد وعدهاي ديگررا اسير كرديد. اين جزا و پاداش من نبود و سفارشات من اين گونه نبودكه بافرزندان من به بدي رفتاركنيد.من اكنون بر شما ميترسم اي مردم كوفه! كه عذابي كه بر اهل ارم روا گشت، بر شما روا گردد ! سپس ازآنان روي برگردانيد.
متن كامل خطبه انقلابي حضرت زينب (سلام الله علیها) در شام
اي يزيد!به خدا قسم!كه نميتواني نام ما رااز خاطرهها وصفحهي تاريخ محو كني و نميتواني فروغ وحي را خاموش سازي و هرگز نميتواني طومار حيات و افتخار ما را در هم پيچي و نيز نخواهي توانست ننگ و عار هميشگي خودت را از دامن خويش بزدايي ! وقتي كه امام سجاد (علیه السّلام)را با اهل بيت وارد مجلس يزيد لعين كردند، سر مبارك حضرت سيدالشهدا (علیه السّلام)را در آن مجلس آوردند و يزيد با چوب دستي خود به دندانهاي حضرت ميزد و ميخواند: به بازيچه گرفتند بنيهاشم ملك را و هيچ گونه خبري و وحيي نازل نگرديده است، آن چه گفتهاند، همهاش لهو و لعب ميباشد. كاش اشياخ بنياميه كه در جنگ بدر كشته شدند، حاضر بودندوميديدند كه من چگونه انتقام ايشان را از فرزندان قاتلان ايشان گرفتم. خوشحال ميشدند و به من ميگفتند: اي يزيد، دستت تباه وشل نشود كه نيك انتقام گرفتي. و ما آنان را همچون بدر كه ما را كشتند، جزا داديم و همانند بدر با ايشان رفتار كرديم، اينك اعتدال رعايت شده است.و اگر من انتقام ازفرزندان احمد نميگرفتم، از فرزندان خندف نبودم. وقتي حضرت زينب اين اشعار و آن صحنه را ديد، با صداي پر از اندوه و حزين كه قلوب را آتش ميزد و ميسوزاند، ندا داد، يا حبيباه يا رسول الله ! الخ. سپس به پا خاست و اين چنين به ايراد خطبه پرداخت:
حمد و سپاس مخصوص خداوندي است كه پروردگار جهانيان است و درود و رحمت خدا بر رسول او محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)و هم بر همهي اهل بيت او باد ! خداي سبحان راست فرمود كه: « فرجام كساني كه مرتكب كارهاي زشت شدهاند، به جايي ميرسد كه به تكذيب آيات خداپرداخته وآن رابه مسخره واستهزا ميگيرند. » هان اي يزيد!آيا گمان كردي كه چون اكنون زمين و آسمان رابر ما تنگ كردي و ما را شهر تا شهر ، مانند اسيران كوچ دادي، از منزلت ما كاستي و بر حشمت و كرامت خود افزودي؟ و قربت خود رادر حضرت يزدان زياده كردي؟ كه تكبر ورزيده و ديگران را ناقابل ميداني و با غرور به اطراف نگاه ميكني؛ در حالي كه فوقالعاده شاد و مسرور هستي از اين كه كارها طبق خواست و ميلت انجام شده و مقام و منصبي كه شايستهي ماست، تو در دست گرفتهاي؟ نه چنين است اي يزيد ! آرامتر بران وكمي به خودآي!مگر فراموش كردي فرمايش خداي تعالي را كه فرمود: «البته گمان نكنند آنان كه كفر ورزيدند، مهلت دادن ما برايشان بهتر است. همانا مهلت داديم تا بر گناه خود بيفزايند و از برايشان عذابي خواركننده در پيش است. » اي پسر آزاد شدگان ! آيا اين از عدل است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاي دادهاي، ولي دختران پيامبر را در ميان نامحرمان اسير ساخته و پرده حرمتشان رادريدهاي؟ ايشان را از پرده بيرون آورده و چهره و صورتشان را آشكار ساختهاي به گونه اي كه دشمنان خدا بر ايشان نظر افكنند؟ آنان را شهر به شهر گرداندهاي تا مردم شهر و باديه، دور و نزديك، تماشاگر آن باشند و افراد پست و شريف در ايشان چشم دوزند؟ و اين در حالي است كه از مردانشان سرپرستي نمانده و به غير از آنان هم، هيچ حامي و سرپرستي ديگر ندارند. البته چگونه ميتوان از فرزند كسي كه با دهان خود جگر پاكان و شهيدان اسلام را ميخواست ببلعد، انتظار عاطفه داشت؟! و از كسي كه گوشت او از خون شهيدان روييده، چه انتظاري ميتوان غير از اين داشت؟!وچگونه دركينه ودشمني خودبااهل بيت كوتاهي كند،آن كسي كه هميشه به ما ازروي بغض ونفرت مينگرد و خاطرههاي دور زندگيشان، او را به انتقام و كينه وا ميدارد؟! بدون اين كه احساس گناه كني و جنايت خود را بزرگ شماري، ميگويي: « اي كاش پدران ما بودند و از خوشحالي بانگ برميداشتند و ميگفتند: اي يزيد ! دست مريزاد ! در حالي كه بر لب و دندان اباعبدالله (علیه السّلام)چوب ميزني، برلب دندان كسي كه سيدوآقاي جوانان اهل بهشت است و در مجلس خود شاعري و نكتهپردازي ميكنيآري ! توچرااين كاررانكني واين سخنان را نگويي، در حالي كه اين قدرت را يافتي كه دل ما را خون كرده و قلب ما را جريحهدار كني وباريختن خون ذرّيهي محمد كه خداوند براو و خاندانش درود ورحمت فرستد.همانانكه ستارگان درخشان ازخاندان عبدالمطلب بودند دل خويش راشفاب خشي. اينك آبا و اجداد خود را صدا ميزني وگمان داري كه آنان به سؤال توجواب ميدهند،درحاليكه خودت هم به زودي بدانها خواهي پيوست وآرزو خواهي كرد كه اي كاش، دستم عاجز و زبانم لال بود كه آن چه گفتم، نميگفتم و آن چه كردم، نميكردم و اي كاش ازمادر زاده نشده بودم ! خدايا حق ما را از اين مردم بستان و ازستمكاران برما انتقام گير و خشم و غضب خود را شامل آناني كن كه خون ما را ريختند و حاميان ما را كشتند! هان اي يزيد ! به خدا قسم با اين جنايت، جز پوست خود را نشكافتي و جز گوشت بدن خود را قطعهقطعه نكردي، به زودي در محكمهي عدل الهي بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)وارد خواهي شد؛ در حالي كه بار ريختن خون ذرّيهي او را بر دوش داري و گناه و مكافات هتك حرمت عترت و پارههاي بدنش را برگردن داري. و آن روزي است كه خداوند پيامبر و خاندانش را دركنار هم جمع ميكند و پراكندههاي آنان را گرد هم آورده وحق آنان را ازدشمنان ميگيرد«وگمان مبر آناني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند؛ بلكه ايشان زنده و در نزد پروردگار خود روزي ميخورند.» اين براي توكافي است كه درروز قيامت داورمحاكمه، خداوند باشد وطرف دعواي تومحمد (صلی الله علیه و آله و سلم)و پشتيان اوهم جبرئيل بوده باشد.زود است كساني كه فريب داده شدند و تو رابر مسند قدرت نشاندهاند عاقبت كار را دريابند ! در آن روزاست كه خواهند ديد چه سرنوشت دردناكي دارند و هركس از ديگري بدبختتر است!در آن روزمعلوم خواهد شد چه كسي بيچارهتر و چه كسي شكست خورده است!هان اي يزيد ! اگرچه حوادث روزگار مرا بدين جا كشانيد و اسيرم ساخت، ولي من قدرت توراكوچك ميشمارم واصراردارم كه بااين سخنان بروجدان تو بكوبم وتو راتوبيخ كنم. اما چه كنم كه ديدههاي ما گريان است و دلهايمان ازغم مرگ عزيزان سوزان. آه ! كه چه سرنوشت شگفتآوري است كه حزب پاكيزه و نجيب خداوند، به دست حزب شيطانصفتي كه اسيراني بودند و آزاد شدند، كشته گردند. اين دستهاي شما از خونهاي ما آغشته است و دهانهايتان براي بلعيدن گوشت ما گشوده شده است. آن بدنهاي پاك و پارهپاره و بيسر، در معرض بادها و طوفانها بر خاك ماندهاند و اين مردم گرگ صفت دربيابانها آنان راديدار ميكنند.اي يزيد! اگر تو قتل و اسارت ما را براي خود غنيمتي دانستهاي، بايد بداني كه غرامت سنگيني راازاين بابت بايد بپردازي. روزي كه در آن چيزي جز آن چه قبلاً براي خود ذخيره كردهاي نخواهي يافت و قطعاً خداوند به بندگان خود ستم نخواهدكرد.ازبيدادگريهايتان به خداشكايت ميكنم وازاو پناه وسرپرستي ميخواهم.اي يزيد!هر چه ميتواني درراه دشمنيها از راه حيله ومكر وارد شو و هراندازه ميتواني سعي و كوشش خود را درراه خصومت ما به كار گير و همهي طرح ونقشههاي خود را به اجرا گذار، اما اين رابدان!به خدا قسم!كه نميتواني نام ما را ازخاطرهها وصفحهي تاريخ محوكني و نميتواني فروغ وحي راخاموش سازي وهرگز نميتواني طومار حيات و افتخار ما را در هم پيچي و نيز نخواهي توانست ننگ و عار هميشگي خودت را از دامن خـويش بزدايي ! آيا جز اين است كه رأي و عقل تو ضعـــیف و كودكــانه است؟ و آيا جز اين است كه دوران زندگيت زودسپري خواهدشد؟وجزاين است كه گروهي دورواطراف توراگرفتهاند،پراكنده ميگردند؟به ياد روزي باش كه منادي ندادهد لعنت خداوند برستمكاران باد!باری!سپاس از آنِ خداوندي است كه آغاززندگي ما را خوشبختي و سعادت قرارداد و پايان آن راشهادت ورحمت.از خـــداوند تعـــالي ميخواهم،پاداش ورحمت خود را برايشان تكميل گرداند و اجر و پاداش آنان رامزيد فرمايد و خلافت را كه حق مسلم ماست ، بر ما شايسته گرداند كه او خداي رحيم و پناهگاه دوستداشتني ماست.
2-1فصاحت و بلاغت
از جمله القاب آن حضرت «الفصيحه و البليغه» بوده است. از بشير بن خذيم اسدي در كتاب لهوف درباره خطبه زينب كبري (سلام الله علیها)دركوفه نقل شده است. «نظرت الي زينب بنت علي…كانها تفرغ من لسان اميرالمومنين….»«درآن روزبه زينب دخترعلي( عليه السلام) نگريستم،زيراهرگززني راسخنگوتروزبان آورترو ناطق تراز او نديدم،گويا به زبان پدرش امير مومنان سخن مي گفت همانا او همراه با اشاره ی دست به مردم فرمود: ساكت شويد! ناگاه نفس ها در سينه حبس شد و زنگ هاي كاروان از حركت ايستادند… سخنان زينب (سلام الله علیها) به قدري محكم و بليغ و شيوا بود كه تعجب همه حاضران را بر انگيخت، لذا در روايت آمده هنگامي كه مردم از استماع سخنان آن حضرت منقلب شدند. پيرمردي را ديدند كه گريه مي كرد و مكرر مي گفت: «پدر و مادرم به فدايتان، پيران شما بهترين سالخوردگان و بانوان شما بهترين زنان هستند» از همين رو بسياري از علما و بزرگان، كلام زينب كبري را شبيه ترين سخنان به منطق علي(علیه السّلام)مي دانند، و اين در حالي است كه امير مومنان علي (علیه السّلام)خود فرمود: «انا لامراء الكلام؛ما (اهل بيت) اميران سخن و گفتار هستيم.»
كلام اعجاز انگيز و سراسر فصاحت و بلاغت زينب كبري(سلام الله علیها)نشان ازعظمت اين بانوي بزرگ اسلام داردو در حقيقت كلام وي همچون كلام ديگرمعصومين درجانها اثرمي كردو دل ها را شيفته ی خود مي ساخت همچنانكه سخنان حماسي حضرت زينب (سلام الله علیها) در حضور ابن زياد وي را چنان به خشم آورد كه گفت:«اين زن سجع گوي و شاعراست وپدرش هم شاعر و سجع باف بود. زينب (سلام الله علیها) فرمود: اي پسر زياد! زن را با شعر و سجع چه كار است، من از اين كار روي گردانم ولي اين سخن از سينه ی پرآشوبم برخاست.
رسوایی یزید و همراهان و ملامت اودر تصمیم گیری برای قتل حسین (علیه السّلام)و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آنها فکرمیکردند با کشتن او میدان خالی می شود و آنها به هر گونه ای که بخواهند می توانندبروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (سلام الله علیها) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم رابه وضع خود و حکومت خود آشنا کرد . آتشی از خصومت وکینه در درون شان به وجودآوردکه حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خاندان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان بود. مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر درکوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویید و هزاران زبانه ازشعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان برافروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود. کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین (علیه السّلام)است. آنها خسر الدنیا والآخره شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.[13]
2-تبيين مظلوميت امام حسين (علیه السّلام)و ياران
زينب كبري(سلام الله علیها)در بسياري از سخنان خود با بيان روشن و واضح، مظلوميت اهل بيت (علیهم السّلام)را در واقعه كربلا بازگو نمود. حضرت در جمع مردم كوفه اينگونه مي فرمايد: «واي بر شما اي مردم كوفه! آيا مي دانيد چه دلي از رسول خدا خراشيديد و چه جگري از او شكافتيد و كدام پرده نشينان عصمت را از پرده بيرون افكنديد؟ آيا مي دانيد چه خوني از پيامبر بر زمين ريختيد و چه حرمتي از او هتك نموديد؟ و در جاي ديگر مي فرمايد: «چگونه لكه ی ننگ ريخته شدن خون پسر خاتم پيامبران و معدن رسالت و سيدجوانان اهل بهشت را پاك خواهيد كرد. اين سخنان حضرت در حقيقت داراي دو جنبه است، ابتدا اينكه شايستگي و جايگاه آل الله را درميان مسلمين يادآوري مي كند واين تأكيد در جنبه اي ديگر مي تواند ابعادظلم وستمي راكه بر آنان وارد شده مشخص سازد. اين بانوي نمونه درابتداي خطابه ی خود در بين مردم كوفه نيز مي فرمايد: «اي مردم كوفه ! اي اهل فريب و خدعه، آيا بر ما مي گرييد؟ هنوز چشم هاي ما گريان است و ناله هاي ما خاموش نگرديده است… شما با اين گناه عظيم، عهد و پيمانتان را با پيامبر از بين برديد» در مجلس يزيد حضرت باز هم به اين مسأله مي پردازد و به يزيد ملعون چنين خطاب مي كند: «اي پسر آزادشدگان! آيا از عدل است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاي دهي ولي دختران رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)را اسير نموده و حرمت آنها را از بين ببري؟
3-افشاي ماهيت حكومت بني اميه
يكي ديگرازموضوعاتي كه درسخنان حضرت زينب(سلام الله علیها) به خوبي مشاهده مي شود، افشاي فساد و اعمال ستمكارانه و استبداد حكومت يزيد و دستگاه خلافت است.
حضرت در اين راستا خطاب به يزيد مي فرمايد: «اي يزيد، آرام باش! مگر فراموش كرده اي كه خداوند مي فرمايد: آنان كه به راه كفررفتند،گمان نكنند مهلتي اگربه آنان دهيم به حال آنها بهترخواهد بود، بلكه مهلت براي امتحان است تا به سركشي خود بيفزايند و آنان را عذابي خواركننده است.»حضرت بااستناد به اين آيه ی قرآن، حركت در جهت كفر را مسير اصلي حكومت بني اميه ذكر كرده است، همانگونه كه تاريخ نشان مي دهد بني اميه و به ويژه يزيد بن معاويه به صورت علني احكام اسلام را زيرپا مي نهادند و به راحتي ظلم وستم مي كردند. زينب(سلام الله علیها) در ادامه سخنانش بدين شكل يزيد را مورد خطاب قرار مي دهد: «شگفتا كه حزب خدا وبزرگان دين به دست حزب شيطان وآزادشدگان كشته شوند ودست نحس آنان به خون پاك ما آلوده شود.»اين كلام حضرت نيزروشن كننده ی جايگاه وشأن بني اميه درنظر اهل بيت است،آنچنانكه دراين بخش از خطبه، دستگاه حكومت يزيد حزب شيطان ناميده شده است. علاوه بر اين، استنادهاي زينب كبري(سلام الله علیها) در اثناي سخنراني و خطابه، طعنه هاي هنرمندانه و عالمــانه اي بر حكومت مي زند، آنچنانكه ابتدا به آيه اي استناد كرده و سپس باشيوه اي زيبا دستگاه حاكميت را در زمره مصاديق آيات مي آورد كه نمونه آن ذكر شد.
افشاگري و معرفي ماهيت حقيقي حكمرانان دستگاه اموي، تنها شخص يزيد را دربرنمي گيرد،بلكه ابن زياد نيزهنگاميكه به حضرت مي گويد خداوند شما را رسوا كرد و دروغتان را آشكار نمود، اين گونه پاسخ مي شنودكه:«انمايفتضح الفاسق ويكذب الفاجر وهوغيرنا؛جزاين نيست كه فاسق وزشتكاررسوا مي شود ونابكار وفاجر دروغ مي گويد و او غير از ماست»بنابراين علاوه بر استفاده از قرآن، سخنان خود حضرت نيز در آشكارسازي چهره واقعي حكومت نقشي مهم داشت.
4-استناد به قرآن
همانطوركه گفته شد بهره گيري ازآيات قرآن يكي از روش هاي تبليغاتي زينب كبري(سلام الله علیها)است كه در ضمن خطبه هاي خود از آن استفاده مي كند. اين روش در سيره ی حضرت سجاد(علیه السّلام)نيزبه خوبي مشاهده مي شود،زيراآن حضرت درمقاطع مختلف حقايق آيات قرآن را تبيين مي كرد و از آن در راستاي تبليغ اهداف نهضت امام حسين(علیه السّلام)بهره مي گرفت.
حضرت زينب(سلام الله علیها)درمجلس يزيدپس از حمدوثناي الهي سخن خودرا با آيه اي از قرآن آغاز مي كند كه ناظر بر همين مسأله است وبه واقع بااشاره به اين آيه اوج زشتي و وقاحت رفتار بني اميه با فرزندان رسول خدا را نشان مي دهد. حضرت به اين آيه اشاره مي نمايد: «ثم كان عاقبه الذين أساؤا السؤي أن كذبوا بآيات الله وكانوا بها يستهزؤن؛عاقبت آنان كه كار زشت كردند اين بود كه آيات خدا را تكذيب نمودند و آن را به مسخره گرفتند.»(آیه ی 10سوره ی روم)
5- تحقير دشمن و حفظ كرامت اهل بيت(علیهم السّلام)
ازجمله روش هاي زينب كبري(سلام الله علیها) در نهضت عاشورا حفظ كرامت نفس در برابر دشمن به ظاهر پيروز و تحقير دشمنان اهل بيت در پيشگاه مردم است. حضرت در مجلس يزيد در اثناي خطبه اي مفصل خطاب به يزيد مي فرمايد: «اني لاستصغر قدرك و استعظم تقريعك»«من تو را كوچك مي شمارم و بسيار سرزنش و توبيخ مي نمايم.» حضرت بار ديگر يزيد را اينگونه مورد خطاب قرار مي دهد: «أمن العدل يابن الطلقاء تحذيرك اماءك و نسائك و سوقك بنات رسول الله سبايا.» «اي پسرآزاد شدگان آيا از عدل است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده جاي دهي ولي دختران رسول خدا را اسير نموده و آبرو و حرمت آنها را از بين ببري.» اصطلاح «يابن الطلقاء» در اينجا اشاره دارد به ماجراي فتح مكه، در اين واقعه پس از اينكه معاويه و ديگران به خانه ابوسفيان پناه بردند، رسول خدا فرمود:اينها راآزاد كنيد اينها برده هايي اندكه ما آزاد كرديم. بنابراين حضرت مي خواهد يزيد را متوجه اين مسأله كند كه پدر و پدربزرگ و خاندان يزيد، آزاد شده ی دست رسول خدا هستند و جايگاه آنان با شأن والاي فرزندان رسول خدا قابل مقايسه نيست.به خاطر همين ماجراي مكه بود كه ابوسفيان و خاندانش «طلقاء» به معني آزاد شدگان نام گرفتند و حضرت زينب با اين كلام حقارت دشمن را نشان مي دهد چراكه اين موضوع در كلام حضرت اميرالمؤمنين نيز سابقه داشته است. سراسر خطبه هاي زينب(سلام الله علیها)پس ازواقعه كربلا كرامت و بزرگواري است و اين حفظ كرامت است كه به رسوايي دشمن مي انجامد. همچنانكه حضرت، انتظار دلسوزي ورحمت از فرزند مادري ناپاك را بيهوده مي داند و مي فرمايد: «چگونه مي توان به دلسوزي و مهرباني كسي كه مادرش جگر پاكان را دريده و گوشتش از خون شهيدان روييده است، چشم اميد داشت.»
6- صبر و استقامت در مسيرالهي
استقامت وصبر همواره يكي از راه هاي نيل به اهداف بزرگ بوده است ودرآيات و روايات مختلف اين مسأله يادآوري شده است. صبربرسختي ها وپيش آمدها در مسير يك هدف الهي، تضمين كننده ی تحقق اهداف متعالي است و انبياء و اولياي الهي براي اداي رسالت خودازاين ابزاربه خوبي بهره جسته اند.درحديثي آمده است كه امام صادق(علیه السّلام)فرمود:«هرمؤمني كه گرفتار گرددوصبركند بر آن، براي او مانند اجر هزار شهيد است.» و در جايي ديگر از رسول خدا نقل شده است كه فرمودند: «صبر 3دسته است: صبربرمصيبت،صبر بر طاعت و صبر در برابر گناه كردن.» قرآن مجيد نيز استقامت در راه خدا را شايسته ی بشارت فرشتگان خدا دانسته ومي فرمايد: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه…؛آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و دراين راه استقامت كردندفرشتگان برآنان نازل مي شوند كه نترسيد و غمگين نباشيد و بشارت باد بر شما آن بهشتي كه به شما وعده داده شده است» (آیه ی30 سوره ی فصلت)و يا اينكه مي فرمايد: «استعينوا بالصبروالصلوه…؛ازصبرونماز ياري جوييد…»(آیه ی 45سوره ی بقره)بنابراين صبر پيشه كردن و استقامت ورزيدن، عبادتي ارزشمند و موجب پيروزي انسان در ابتلائات و مصايب و امتحانات است. حضرت زينب كبري(سلام الله علیها) نيز در زمره بزرگترين صابران به شمار مي رود و با بهره گيري از اين فضيلت اخلاقي توانست در آزمون هاي الهي پيروز و موفق باشد. صبر در برابر مصيبت هاي وارد شده بر امام حسين(علیه السّلام)و يارانش در روز عاشورا و پس از آن استقامت كردن در برابر ظلم و جور دشمن و تحمل اسارت و اتفاقاتي كه در كوفه و شام رخ داد از جمله ويژگي هاي بارز اين بانوي نمونه ی خاندان عصمت وطهارت است. از همين روست كه زينب(سلام الله علیها) را شريك برادر در جميع مصايب دانسته اند و ازقول آن بانوي صابره گفته اند:«ساصبر حتي يعجز الصبر عن صبري».«تا آنجا صبر مي كنم كه خود صبر نيز از نوع صبر من درماند» در حقيقت صبردربرابرناملايمات ومصايب را شايدبتوان بارزترين ويژگي حضرت زينب(سلام الله علیها)درقيام حسيني دانست كه همگان بر آن اقرار كرده اند و نگاهي بر اتفاقات رخ داده گوياي اين مطلب است.
7-عواطف انساني
درطول تاريخ وبعد از واقعه ی عاشورا، يكي از مهمترين ابزارهاي موجود براي ابلاغ پيام هاي اين نهضت استفاده از عواطف انساني و عزاداري و سوگــــواري در مصيبت هاي سالار شهيدان بوده است. به گـونه اي كه معارف و آموزه هاي بلند ديني از مجراي اين سوگواري ها درعمق جان مردم نفوذ كرده است و شيوه اي متعالي براي زنده نگه داشتن ياد و نام و آرمان هاي نهضت حسيني بوده است.تاكيد ائمه ی معصومين(علیهم السّلام)بر سوگواري و گريه بر سيدالشهدا(علیه السّلام)نيز گواهي بر اين مدعاست و به واقع گريه و ماتم براي حسين(علیه السّلام)فرياد مظلوميت حق و عدالت است.همچنان كه بسياري ازانقلاب ها ونهضت هاي ديني نيزازدل همين عزاداري ها شكل گرفته است. در حديثي از امام صادق(علیه السّلام)نقل شده است:«هر جزع و گريه اي مكروه است مگر جزع و اشك ريختن بر حسين(علیه السّلام)حضرت در حديث ديگري مي فرمايند: «كسي گريه نمي كند بر حسين مگر اينكه خدا رحمت كند او را پيش از آن كه اشك از چشم او جاري گردد» «باكيه» به معني بسيار گريه كننده يكي از القاب زينب كبري(سلام الله علیها) است. گريه ها و ندبه هاي زينب(سلام الله علیها) علاوه بر اينكه امري عاطفي بود در جايگاهي بالاتر ماهيت سياسي داشت و بدينوسيله است كه او در جايگاه هاي متعدد ياد و نام حسين(علیه السّلام)و مكتب الهي اش را زنده مي كند. به طور كلي معصومين(علیهم السّلام)بر اين مساله اهتمام داشته اند و حزن و اندوه خود را در ماتم سيد و سالار شهيدان به طرق مختلف نشان مي دادند. بينش سياسي آن حضرت در مساله سوگواري بر سيدالشهدا(علیه السّلام)آنجا مشخص مي شود كه زينب(سلام الله علیها) در آستانه ورود به مدينه دستور مي دهد: «اجعلوها سوداء حتى يعلم الناس، انا فى مصيبة وعزاء لقتل اولاد الزهراء (سلام الله علیها)؛ محمل ها را سياه پوش كنيد تا مردم بدانند كه ما در مصيبت و عزادارى براى كشته شدن فرزندان زهرا هستيم» . هر چند اين گونه امور از نظر دشمنان ساده و بى ارزش بود ولى در حقيقت همين كارهاى باارزش زمينه ساز قيام و انقلاب مردم عليه قاتلان امام حسين (علیه السّلام)بود كه توانست كاخ يزيديان را متزلزل كند. همين كار باعث مي شود اهل مدينه مراسم سوگواري پرسوز و گدازي در هنگام ورود اهل بيت به اين شهر برگزار كنند كه در تاريخ از آن ياد شده است.ناله هاي جان گداززينب كبري(سلام الله علیها)درقتلگاه درتاريخ به عنوان فريادمظلوميت اهل بيت ثبت شده است ودل هرانساني را به درد مي آورد. محدث قمي در نفس المهموم مي گويد: «زينب(سلام الله علیها) از يزيد خواست تا بگذارد براي حسين(علیه السّلام)مجلس ماتم برپا كنند، اهل بيت(علیه السّلام)در منزلي به نام دارالحجاره هفت روز مجلس سوگواري برپا كردند و هر روز جمع بي شماري از زن هاي شام باآن ها درسوگواري شركت مي كردند و(آثار اين عزاداري ها چنان بود كه)مردم قصد مي كردند به قصر يزيد هجوم برندو اورابكشند و مروان از اين قصد آگاه شد و به يزيد گفت: مصلحت تو نيست كه اهل بيت حسين(علیه السّلام)را در شام نگهداري، آن ها را به حجازبفرست،از همين رو يزيد وسايل سفر آن ها را آماده كرد و آنان را به مدينه فرستاد.»[14]سند تاريخي مذكور نشان ازتاثيراين سوگواري ها در جامعه ی آن روز دارد و در نگاهي كلي مي توان ادعا كرد اثرات و نتايج قيام عاشورا ريشه در ابلاغ پيام ها و احياي صحيح اين نهضت ازسوي زينب كبري(سلام الله علیها)و ديگر اهل بيت(علیه السّلام)دارد، چرا كه اگر اين تبليغ ها و يادآوري ها نبودحقايق عاشورا در سرزمين كربلا باقي مي ماند و پيغام هاي الهي و معنوي آن در دل مكر و فريب و نيرنگ بني اميه دفن مي شد. بخش عظيمي ازتاريخ نهضت امام حسين(علیه السّلام)از طريق اهل بيت(علیه السّلام)حفظ وثبت شده و اگرتلاش و فداكاري آنان نبود خون شهداي كربلاثمر نمي داد. شجاعت زينب(سلام الله علیها) بود كه دشمنان را به زانو درآورد و كلام رسا و اشك هاي پرمعرفت او كشتي نهضت حسيني را به ساحل مقصود نشاند. جايگاه زينب كبري(سلام الله علیها)راچگونه مي توان شناخت، او كه در عظمت و بزرگواريش ائمه ی معصومين وجانشينان خداوندبرروي زمين زبان به سخن گشودندوهرگاه يادي ازحسين(علیهالسّلام)شده نام اونيزدرخشيده است. زينب(سلام الله علیها) پيام آوربزرگ عاشورا بود و آنچه امروز ازحسين(علیه السّلام)در قلب هاي انسان ها ثبت شده، حاصل تحمل رنج ها و مصايب و مبارزات اين بانوي بزرگوار اسلام است.
8-ثبت تاریخ عاشورا
یکی از پیامدهای بسیار مهم عقیله ی بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خوانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را درتاریخ ثبت کرد و آن را جاودانه ساخت.[15]
9-رساندن پیام شهیدان کربلا
خونی که در کربلا بر زمین ریخت درخت اسلام را آبیاری نمود. در همه جا جوشید و در همه ی اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (سلام الله علیها) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رسانید. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مردم فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته ی دختر علی دارد پوست خود را می کند. دشمن ،خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب، جگر رسول خدا را سوزاند، اما ناخود آگاه گور خود را کند وزمینه ی نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (سلام الله علیها) دین را احیا کرد. زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (علیه السّلام)آمد تا بعد از حسین با خطبه ها و سخن های فصیح و گهر بارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.[16]
10-گريه و فغان و برپايى مجالس عزادارى و سوگوارى
پس ازاينكه امام (علیه السّلام)واصحاب باوفايش به شهادت رسيدند زينب (سلام الله علیها) به سرعتبه طرف ميدان حركت كرد و وقتى كه بدن خونين و پاره پاره برادررا ديد شيون كنان گفت:«وا اخاه وا سيداه وااهل بيتاه وسپس گفت:ليست السماء اطبقت على الارض وليت الجبال تدكدكت على السهل؛اى كاش آسمان برزمين ويران مىشد واى كاش كوهها ازهم مىپاشيدندوبه بيانانها مى ريختند.» [17]و زمانى كه به پيشنهاد شمر لعين كاروان اسيران را از كنار بدنهاى قطعه قطعه شده ى شهيدان عبور مى دادند و زينب (سلام الله علیها) پيكرشهدا وبدن پاره پاره شده ی برادرش را ديد خم شد وبدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روى حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيدومى گفت: «يا اخى لو خيرت بين الرحيل والمقام عندك لاخترت المقام عندك ولو ان السباع تاكل من لحمى…؛برادرم، اگر مرا بين سكونت در كنار تو - كربلا - و بين رفتن به سوى مدينه مخير مى نمودند، سكونت در نزد تو را برمى گزيدم، گرچه درندگان بيابان گوشت بدنم را بخورند.ودربرخى ازمقاتل آمده است: در اين هنگام رو به مدينه كرده و مى گويد: «وا محمداه صلى عليك ملائكة السماء، هذا حسين مرمل بالدماء مقطع الاعضاءوبناتك سبايا…؛فرياداى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )درود فرشتگان آسمان بر تو باد اين حسين تو است كه در خون غوطه ور است، اعضايش قطع شده و دختران تو به عنوان اسير عبور داده مى شوند…» راوى مى گويد:زينب كبرى ( سلام الله عليها ) به گونه اى روضه خواند و گريه كرد كه: فابكت والله كل عدو وصديق ؛ سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گريه و گفتار زينب (سلام الله علیها) گريه كرد» [18].
محتشم كاشانى در دوازده بند معروف خود در اين باره چنين سروده است: «ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميدان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار فریاد «هذا حسين» از او سر زد چنان كه آتش ازو در جهان فتاد پس با زبان پرگله آن بضعة الرسول رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول اين كشته فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست اين نخل تر كز آتش جان سوز تشنگى دود از زمين رسانده به گردون حسين توست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست اين خشك لب فتاده ى دوراز لب فرات كز خون اوزمين شده جيحون حسين توست اين شاه كم سپاه كه باخيل اشك وآه خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست اين قالب طپان كه چنين مانده بر زمين شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست» .[19]آنچه ازاين گونه اقدامات آن حضرت به دست مى آيد.اين است كه اومى خواهد با اين ناله هاى جان سوزولى آگاهانه و بيدار كننده. درسهاى آموزنده به لشكريان فرومايه دشمن دهد او بايد به آنان بفهماند كه چه جنايت هايى كرده اند و بايد به آن لشكر جنايتكار كوفه بفهماند كه جنگشان، جنگ با قرآن، آورنده قرآن، و ايمان آورندگان به قرآن بوده است. او مى خواهد با اين ناله هاى جان سوز عواطف و احساسات مردم را تحريك نمايد و آنان خود به خود عليه استبداد و يزيديان قيام و شورش كنند و مى بينيم كه چنين كرد. مدتى كه در شام اقامت داشت در محله اى به نام «دار الحجارة» مراسم عزادارى برپا كرد و آن چنان عزادارى و نوحه سرايى و گريه و زارى مى كردند كه مردمى كه در آنجا شركت مى كردند تصميم گرفتند به خانه يزيد هجوم برند و او را به قتل برسانند.و باز آن بانوى ستمديده را مى بينيم كه پس تحمل آن همه مصيبتها و رنجها به مدينه بازگشته و در شهر پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم)و در خانه خود به سوگوارى بر امام عليه السلام و ديگر ياران او مى پردازد، در اين مراسم عزادارى، هر روز گروه گروه از زنان مدينه به خدمت آن حضرت آمده، ضمن تسليت به ايشان، به ندبه و گريه مى پردازند تا آنجا كه به تدريج زنان قبايل و عشاير، تصميم به خونخواهى شهداى كربلا مى گيرند و قيام مى كنند[20].
11- رفتارهاى عالمانه
يكى ازعوامل موفقيت زينب (سلام الله علیها)دررساندن پيام حسين(علیه السّلام)به جهانيان، تبليغ با عمل بوده است او همواره تلاش مى كرد كه به وظيفه ی الهى خودعمل كندودررعايت حلال و حرام الهى هيچ گونه سهل انگارى نمى كرد واز هيچ وظيفه ی شرعى فروگذار نمى كرد. نقل است كه وقتى اسرا را وارد كوفه كردند، مردم كوفه از روى ترحم به اطفال و اسيران نان و خرما مى دادند، ام كلثوم (برخى بر اين باورند كه ام كلثوم در اينجا همان زينب (سلام الله علیها) است.) فرياد مى زد: اى اهل كوفه! صدقه بر ما حرام است و آنان را از دست و دهان بچه ها مى گرفت و به سوى مردم مى انداخت[21]. حتى حاضر مى شود نان و غذاى خود را بين بچه ها تقسيم كند وسه روزيابيشترچيزى نخوردولى اجازه نمى دهد كه ذره اى ازصدقه را تناول كنند.يكى ازمواردعملى تبليغ حضرت زينب (سلام الله علیها) حفظ حجاب است، او نه تنها در حالت عادى، بلكه در بحرانى ترين لحظات زندگى اهتمام زيادى در حفظ خود از انظار و ديده هاى مردم داشت. راوى مى گويد: وقتى از حجبرمى گشتم، وارد كوفه شدم، ديدم اسرا را وارد كوفه كرده اند امام سجاد (علیه السّلام)را ديدم كه برشترى بدون روپوش سوار بوده و از پاهايش خون جارى بود در اين هنگام بانويى را ديدم كه بر شترى برهنه سوار است، سؤال كردم، او كيست؟ گفتند:زينب كبرى است.فرياد مى زد:اى مردم چشمهاى خودرا از ما بپوشانيد آيا از خدا و رسولش حياء نمى كنيد كه به حرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )در حالى كه پوششى ندارند مى نگريد . او مى خواهد با عمل و رفتار خود به جهانيان بفهماند كه حسين (عليه السلام )و يارانش براى احياى احكام الهى شهيد شده اند و زنان و كودكانش به همين دليل به اسارت مى روند و بنى اميه و دستگاه حاكمه ی يزيد نسبت به احكام الهى نه تنها بى اعتنا هستند بلكه احكام الهى را واژگون كرده اند.
12- دعا و عبادت
يكى ديگرازشيوه هاى تبليغى حضرت زينب( سلام الله عليها )دعا و عبادت است. او همواره مى دانست كه دشمنان در انتظارند تا كوچكترين واكنش ياكلامى راجستجوكنندكه نشانه اى ازضعف خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )باشد و از اين رو او براى اين كه دشمنان را مايوس كند در روز يازدهم وقتى كه در كنار جسد برادر آمد توقف كرد و با خلوصى خاص متوجه خدا گرديد و عرض كرد: «اللهم تقبل منا قليل القربان؛ خداوندا اين قربانى كوچك راازما قبول كن.»ازدعايى كه حضرت زينب (سلام الله علیها) نمود مى توان دريافت كه با همه ی اين مصايب و مشكلات باز هم در برابر طوفان هاى كوبنده ايستاده است و با خداى خود مى گويد: «يا عماد من لا عمادله ويا سندمن لاسندله يا من سجد لك سواد الليل وبياض النهار وشعاع الشمس وحفيف الشجر ودوى الماء يا الله، يا الله، يا الله؛. اى پناهگاه آن كه جزتو پناهى ندارد،اى تكيه گاه آن كه جز تو پشتوانه اى نمى شناسد، اى خدايى كه سياهى شب و سپيدى روز و روشنايى خورشيد و صداى آرام درخت و آب بر تو سجده مى كنند، اى خدا، اى خدا، اى خدا.»[22]و نيز در خطبه اى كه در مجلس يزيد بيان كرد اين گونه دعا مى كند: «… اللهم خذ بحقنا وانتقم من ظالمنا واجعل غضبك على من سفك دمائنا ونقض دماؤنا وقتل حماتنا وهتك عنا سدولنا؛ خدايا حق ما را باز گير و از آن كس كه به ما ستم كرد انتقام بگير و خشم خود را بر كسى كه خون هاى ما را ريخت و عهد ما را شكست، و ياران ما را كشت و از ما پرده درى كرد فرود آر.»[23]
13- بكارگيرى اصول روانشناسى
لازم به ذكراست گرچه اصول روانشناسى درتبليغ به صورت كلاسيك ازابتكارات علوم معاصراست ولى در تبليغات اصيل آسمانى نيزمورد توجه قرارگرفته است وسيره ی رهبران و ائمه اطهــار (عليهم السلام )نشان مى دهد كه آنان در تبليغ به اصول روانشناسى فردى و اجتماعى توجه كامل داشته اند.حضرت زينب (سلام الله علیها) نيز،در امر رساندن پيام امام حسين (علیه السّلام) به جهانيان از اين اصول از جمله تحقيردشمنان، تكريم دوستان، تحريك عواطف و مخاطب شناسى استفاده نموده است. وقتى كه با كوفيان سخن مى گويد، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تاكيد مى ورزد و از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)تعبير به پدر مى كند تا عواطف و احساسات مردم را در اختياربگيرد وآنان خود بخود آماده ی قيام وشورش شوند. و در فراز اول خطابه ی خود به بزرگترين نقطه ضعف كوفيان يعنى سست عنصرى و عهد شكنى اشاره مى كند و آنان را از اين راه تحقير مى كند. و باز آن بانوى بزرگوار را مى بينيم كه در كاخ ابن زياد، او را «پسر مرجانه» مى خواند كه براى عبيدالله توهين آميزترين و رسوا كننده ترين القاب است كه حاكى از نامشروع بودن وجود وى و بدنام بودن مادرش مى باشد و آن چنان ضربه بر پيكر لرزان عبيدالله مى زند كه تصميم به قتل زينب (سلام الله علیها) مى گيرد. و در فرازى از خطبه ی آتشين خود در خطاب به يزيد به معرفى يزيد، پدر، جد و جده اش مى پردازد و بر اصالت خاندان خود تاكيد مى ورزد و مى فرمايد: «وكيف يرتجى مراقبة من لفظ فوه اكباد الاذكياء ونبت لحمه من دماء الشهداء…؛ و چگونه توقع و اميد دلسوزى ازآن كسى باشدكه دهانش جگرپاكان را جويد و بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان روئيد. ..»[24] و نيز از مقايسه بين دو خطبه اى كه دركوفه وشام بيان فرمود به اين نتيجه مى رسيم كه اصل مخاطب شناسى را كاملا رعايت كرده است، زيرا كه در كوفه اكثرمخاطبين اوعموم مردمند كه درجهل وناآگاهى به سرمى برند وبه مقتضاى حال،سخن را درخور فهم مخاطبين بيان مى نمايد. وآنان راازجنايتى كه مرتكب شده اند ونيز ازشخصيت شهيدان آگاه مى سازد.ولى در شام در مجلس يزيد، چون خواص حضور دارند و همه داراى آگاهى نسبت به امور هستند لحن خطاب فرق مى كند و در نتيجه به رسوا كردن و مايوس نمودن يزيديان مى پردازد.
آنچه اشاره شداجمالى ازسياست ها و شيوه هاى تبليغى آن بزرگوار بود. شيوه هاى ديگرى از قبيل شجاعت، شهامت، و وقت شناسى از ديگر روشهاى تبليغى آن بزرگوار بوده است.
اگرچــه مشکلات وحوادث تلخ زندگی زینب(سلام الله علیها)مسافرت طولانی ایشان، زینب را چون فولادی آب دیده و مقاوم و استوارساخته بود وکمتر مشکلی می توانست آن بانوی دانشمند و قهرمان را به زانو در آورد؛ اما بالاخره ،با مرگ کاری نمی توان کرد و به همین جهت دختر بزرگوار علی (علیه السّلام)و زهرا (سلام الله علیها) درپانزدهم رجب سال 1363 هجری پس از سپری کردن یک عمر 57 ساله در راه مبارزه و جهاد وفداکاری با کمال شرافت چشم از جهان فرو بست و دعوت لقاء الله را لبیک گفت.
کلام آخر:زینب و ما
امروزدیگرزینب(سلام الله علیها)درمیان ما نیست. چهارده قرن است که او رسالت تاریخی خود را انجام داده و رخ به نقاب خاک کشیده است.می ارزد دقایقی با خود خلوت کنیم، درباره زینب بیندیشیم و ببینیم او که بود و چه کرد و ما از او چه می دانیم؟
آیاجزعشق ومحبت او،مهروعاطفه ی او،روضه خوانی وگریه برای او،تشکیل مجلس جشن برای ولادت او چیزدیگری ازاو داریم؟
آیا درزمیــنه ی راه و رسم او،انجام وظیفه دررسالت یک زن،مدل گیــری ازاو درعرصه ی حیات، ترک رفاه و زینت و آسایش و آرامش برای هدف والا،گذشت از لذات به خاطر مقصد مقدس و قرار دادن خود در معرض صدمه ها و آسیب ها برای دین از او الگو گرفته ایم ؟
زن امروزدنیا الگو می خواهداگرالگوی اوزینب(سلام الله علیها)و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)باشند،کارش عبارت است ازفهم درست،هوشیاری ودرک موقعیت هاوانتخاب بهترین کارها و لو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسان ها گذاشته است،همراه باشد. اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانی ها و هوس های زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بی بنیاد و بی ریشه باشد،نمی تواند آن راه رابرود. باید این وابستگی هاراکه مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهرو است،از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود، کما این که زن ایرانی در دوران انقلاب ودوران جنگ همین کار را کرد، انتظار این است که در همه ی دوران انقلاب همین کار رابکند.
زینب الگوست؛زینب زنی نبودکه ازعلم ومعرفت بی بهره باشد؛ بالاترین علمها و برترین و صافی ترین معرفت ها در دست او بود. عفت وحجاب او در کنار مقام علمی ایشان می تواند پاسخ کوبنده ای برای غربی هایی باشد که به بهانه ی حمایت اززنان، حجاب و عفت و در نتیجه دین و اسلام آنها را می گیرند. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای می فرمایند:
«اگرجامعه ی اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند، یعنی الگوی زهرایی،الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان با عظمت، زنانی که می توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند آن وقت به مقام شامخ حقیقی خود نایل آمده است. زنان مسلمان ما باید بدانند عظمت زینب درچشم ملت های اسلامی به خاطر دختر علی (علیه السّلام)بودن، خواهر امام حسین (علیه السّلام)بودن نیست،بلکه ارزش وعظمت عقیله ی بنی هاشم، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او براساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او،نوع حرکت او،به اواینطور عظمت بخشید. از ویژگی های بانو زینب کبری(سلام الله علیها) طهارت و تقوا، اهمیت دادن به ارزش های اصیل بیش ازهر چیزدیگری درزندگی،توجه به علم ومعرفت، انجام فعالیتهای سیاسی وامداد رسانی به انسانها و کیفیت دادن به محیط خانه وخانواده است.دختروزن مسلمان،ازدرون خانواده تا درون اجتماع وتا مسایل علمی وسیاسی وارزشهای اخلاقی و نیز نشان منش های بزرگ انقلابی می تواند به زندگی آن حضرت تأسی جوید. امیدوارم روح مطهر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که بخش عمده ای از حماسه بزرگ ماندگارعاشورا متعلق به آن بزرگوار است، نه فقط در میان بانوان جامعه، بلکه در میان همه ی افراد، زنده و حاضر و دست آموز باشد.نسألک اللهم أن توفیقنا لما تحب ونرضی»
0فهرست منابع
1-صحيفه نور. ج 9. ص 57
2-صحيفه نور. ج 14. ص 265 ، عوالم (امام حسين) ص 3 و 4 ، حياة الامام الحسين، ج 3، ص 378
3-مرضيه مشكورى - ماهنامه كوثر شماره14
4-آیت اللهدستغیب، سید عبد الحسین، زندگانی فاطمه زهرا و زینب کبری (س)، انتشارات علمیهاسلامیه
5-آیت الله دستغیب، سید عبد الحسین، زندگانی حضرت زینب (س)، تهران،انتشارات باقر العلوم.
6- www.noorportal.net
7-علی قائمی ،زندگانی حضرت زینب، ص385،انتشارات امیری، چاپ دوم.
8-www.noorportal.net
9-آیت الله قزوینی، سید محمد کاظم، زینب کبری از ولادتتا شهادت، ترجمه حاتمی، قم، پیام مقدس، 1384
10-اشتهاردی، محمد مهدی، سوگنامهآل محمد (ص)، قم، انتشارات ناصر، 1377
11-قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب(رسالتی از خون و پیام)، تهران، انتشارات امیری، 1376
12-رسولی محلاتی، سیدهاشم، حضرت فاطمه و زینب کبری (س) ، تهران، سفیر صبح، 1378.
13-مهاجرانی، سیدعطا الله، پیام آور عاشورا، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371.
14-شیخ عباس قمی،ترجمه آیه الله کمره ای،درکربلاچه گذشت،ترجمه نفس الهموم ،قم،مسجد مقدس جمکران 1380 صص502و 568
15-اردستانی صادقی،احمد، زینب دختر قهرمان علی، تهران، نشر مطهر، 1372
16-بانکی پور فرد، امیرحسین، آیینه زن، قم، انتشارات طه، 1381
17- مجلسی، محمد باقر، بحارالا نوار، ج 6،ص 54، تهران، چاپ سوم، نشرالمکتبه الاسلامیه، 1398 هجری
18-مجلسی،محمد باقر،بحارالا نوار،ج 45، ص،59تهران، چاپ سوم،نشرالمکتبه الاسلامیه، 1398 هجری و نفس المهموم، ص210
19- جزايرى، سيد نور الدين، خصايص زينبيه، ص296و ديوان محتشم، بند 8 و 9 . 14
20-عمادزاده، حسين، حضرت زينب كبرى (سلام الله علیها)، ص150
21- مجلسی، محمد باقر، بحارالا نوار، ج 4،ص 114، تهران، چاپ سوم، نشرالمکتبه الاسلامیه، 1398 هجری
22-آل بيت النبى فى مصر، ص53- 52 به نقل از كتاب پيام آور عاشورا، ص288
23- مجلسی، محمد باقر، بحارالا نوار، ج 45،صص 135-133، تهران، چاپ سوم، نشرالمکتبه الاسلامیه، 1398 هجری
24-همان