ساقی کوثر

نسل ما نسل ظهور است ، اگر برخیزیم ......
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

....................

05 مرداد 1396 توسط سلاله

زن دستش را بريده بود اندازه ای كه نياز به بخيه زدن داشت. با شوهرش آمده بود. وقتي خواست روی تخت دراز بكشد شوهرش نشست و سرش را روی پاهايش گذاشت. تمام طول بخيه زدن دستش را گرفت و نازش را كشيد و قربان صدقه اش رفت.

وقتي رفتند هر كسی چيزی گفت، يكی گفت زن ذليل، يكي چندشش شده بود و ديگری حالش بهم خورده بود!

يادم افتاد به خاطره ای دور روی همان تخت. خاطره ی زنی با سر شكسته كه هر چه گفتم چطور شكست فقط گريه كرد و مردی كه مي ترسيد از پاسخ زن. زن آنقدر از بخيه زدن ترسيده بود كه باز هم دست مرد را طلب می كرد و مرد آنقدر دريغ كرد كه من كنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لياقت دستانت بيشتر از اوست.

اما وقتي آن ها رفتند كسی چيزی نگفت! هيچكس چندشش نشد و هيچ كس حالش بهم نخورد…

همه چيز عادی بنظر آمد و من فكر كردم ما مردمی هستيم كه به ديدن آدمی بر سر دار بيشتر عادت داريم تا ديدن مرد و زنی عاشق

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ... لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

تاریخ شمسی

دریافت کد تاریخ شمسی

اللهم عجل لولیک الفرج

میان هوس و نفس جنگ می شود دلم به هر چشم زدنی سنگ می شود آقا ببخش که دلم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود ...............

آمار

  • امروز: 156
  • دیروز: 601
  • 7 روز قبل: 1168
  • 1 ماه قبل: 4398
  • کل بازدیدها: 58319

آرشیوها

  • بهمن 1397 (1)
  • دی 1397 (19)
  • آذر 1397 (1)
  • فروردین 1397 (8)
  • اسفند 1396 (15)
  • بهمن 1396 (25)
  • دی 1396 (40)
  • آذر 1396 (10)
  • آبان 1396 (42)
  • مهر 1396 (16)
  • شهریور 1396 (35)
  • مرداد 1396 (40)
  • بیشتر...

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

دعای فرج برای گوشه راست

حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

دیکشنری آنلاین


دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

حدیث موضوعی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس