ساقی کوثر

نسل ما نسل ظهور است ، اگر برخیزیم ......
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عاشورا و دفاع مقدس

16 آبان 1393 توسط سلاله

تحریف اسلام؛ مسخ حقایق:
در عصر بنی‌امیّه، معروف، منکر و منکر، معروف شدهبود. حقایق، واژگونه گشته و روشنی‌ها، در غبار تحریف فرو رفته بود. معاویه، ناشر ومروج اسلام امیرالمومنین علی(ع)، بی نماز و با مسجد بی‌گانه است! کوته فکری و جهلهمه‌جا سایه گسترده و فریادها خاموش است؛ کسی به اعتراض بر نمی‌خیزید که معترضان دربند تبعید و شکنجه، یا بر دار آویخته شده و یا به شهادت رسیده‌اند. گمراهی، کج‌بینی و …


کج‌روی و شبهه و تأویل بیداد می‌کند و به تعبیرامیرالمومنین‌علی(ع)
اِنَّما أَصْبَحْنا نُقاتِلُ اِخْواَننا فِیالِاسْلامِ عَلی ما دَخَلَ فیهِ مِنَ الزَّیْغِ وَ الِاعْوِجاجِ وَ الشُّبْهَةِوَالتَّاْویل
امروز پیکار ما با برادران مسلمانی است که دو دلی وکجبازی در اسلامشان راه یافته است، و شبهت و تأویل با اعتقاد و یقین در بافتهاست.
سمرة بن جندب با گرفتن چهارصدهزار درهم روایتی را از پیامبر جعل کرد. اوآیه 204سوره بقره(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَولُهُ فِی الْحَیوةِالدَّنْْیا وَ یُشْهِدُ الله عَلی ما فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّالْخِصام)را در وصف علی معرّفی کرد و آیه 207 این سوره(وَ مِنَالنّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ الله وَالله رَؤُفٌبِالْعِباد)را که در وصف علی(ع) و خوابدينش در بستر پیامبر است، در شأنابن ملجم، قاتل علی(ع)، دانست. دامنه این تحریف‌ها تا آنجا است که عمار یاسر درصفین فریاد می‌زد:
نَحْنُ ضَرَبْناکُم عَلیتَنْزیلهِ ثُمَّ ضَرَبْناکُم عَلی تَأویله
مابا شما، روزی بر سر نزول قرآن نبرد کردیم و اکنون به خاطر تأویل و تحریف آن با شمامی‌جنگیم.
دامنه تحریف‌ها، حدیث سازی‌ها، دروغ پردازی‌ها تا آنجا است که تلاشدر تصفیه احادیث تا به امروز ادامه دارد و زدودن لایه‌های دروغ و فریب و کشف شناختآن‌ها نیازمند فراست، درایت و تفقّه فراوان است.
پنج- حکومت موروثی و خلافت بهجای امامت :
حکومت یزید به جای معاویه، مولود جریانی بود که از سقیفه آغاز شد وبه فاجه کربلا انجامید. معاویه در سال 56 هجری ولایت عهدی یزید را اعلام کرد و مردمرا به بیعت با یزید فراخواند. اومي‌دانست برخی از صحابه تن به این خلافت نمی‌سپرند. از این رو، مخالفت‌ها را با دسیسه و تهدید سرکوب کرد. آن‌گاه، زمینه پذیرش حکومتیزید را در بصره، کوفه، مدینه، مکه و شام فراهم نمود. در مدینه، امام حسين(ع) وشخصیّت‌هایی مانند عبدالله بن زبیر مخالفت کردند و معاویه همین که شرایط مدینه رامناسب ندید، گروه‌ها و نمایندگان قبایل را دعوت کرد که در شام با یزید بیعت کنند. .مغیره که از زمینه سازان حکومت یزید بود می‌گفت: «من با این کار، زخم مهلکی بهجامعه اسلامی زدم که هرگز التیام نمی‌پذیرد.»
امام حسین(ع) در چنین شرایطیحرکت می‌کند تا خونی تازه در رگ‌های جامعه جاری کند و حیاتی دوباره در پیکر فرتوت وفرسوده امّت اسلامی بدمد. او در مقابل سپاه حرّفرمود:
أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَأَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ لِیَرْغِبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ رَبِّهِمُحِقّاً فَاِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ اِلّا سَعادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَاِلّا بَرَماً
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل بازنمی‌دارند؛ در چنین وضعی شایسته است که مؤمن آرزوی مرگ کند. من مرگ را جز سعادت ونیکی و زیستن با ستمگران را جز ذلت و ناتوانی نمی‌بینم.
امام عاشورا، حیات را درشهادت می‌جوید و این حیات، حیات جامعه نیز هست. به تعبیر مولوی:
اُقْتُوُلونی یا ثَقاتی لایماً اِنَّ فی قَتْلی حَیاتی دایماً
اِنَّ فی مَوْتی حَیاتی یا فَتی کَمْ أُفارِقْ مَوْطِنی حَتّی مَتی
ظاهرش مرگ و باطنشزندگی ظاهرش ابتر نهان پایندگی
شهادت اباعبدالله، همه ابرهای تاررا شکافت، همه نقاب‌ها را از چهره‌ها درید و حقیقت را عریان، فراچشم تاریخ نشاند. اگر عریانی عاشورا نبود، عریانی حقیقت را درنمی‌یافتیم و اگر عطش آن روز نبود،تشنگی انسان را تا همیشه پاسخی نبود. کربلا آبروی تاریخ است؛ نقطه زنده و جوشندهتاریخ که «حیات» را به انسان تقدیم کرد و شیوه حیاتی عزّت آمیز را به انسان آموخت. هیچ جریانی چون عاشورا، این همه زنده و زاینده نیست. هیچ حادثه‌ای به شتاب کربلا،رسواگر باطل نبوده است. بی‌شک اگر شهادت حسین(ع) و اصحاب پاک‌بازش نبود، سیر تحریفو تباهی و فساد و فریب چیزی باقی نمی‌گذاشت وانسان، «الگویی» چنین عزیز و بزرگ وحیات آفرین و حرکت بخش نمی‌یافت.
انقلاب مقدّس اسلامی و شهادت و پاک بازی هشتسال شکوهمند دفاع مقدّس نیز تأثیر و نقشی چنین داشت. این شهادت‌ها و حرکت‌ها،رسواگر ستم شد و به تعبیر امام خمینی قدس سرة، صولت و ابهّت ابر قدرت‌ها را در همشکست؛ به مسلمانان جهان آموخت که می توان به رغم همه همدستی‌ها و توطئه‌های پیچیدهدشمنان ایستاد. جرأت و شهامت ایستادن در مقابل قدرت های جهنّمی عصر ما درسی بود کهجبهه‌های نبرد هشت ساله به جهانیان داد. خون و ایثار، رسواگر جنایت و بیداد شد وهمین، اسلام را در روزگار ما، زنده، پویا و تأثیر گذار کرد. امام خمینی قدس سرة درخطاب به رزمندگان سپاه و ارتش فرمود:
شما به حقّید، همان طوری که امام سیدالشهدابه حق بود و با عدّه قلیلی مقابله کردو درعین حال که به شهادت رسید و فرزندان اوهمبه شهادت رسیدند، لیکن اسلام را زنده کرد و بنی امیّه را رسوا کرد. شما هم شیعیانآن حضرت هستید.
شباهت و همسانی انقلاب عظیم عاشورا و انقلاب بزرگ اسلامی هم درجهت گیری، هم در مراحل حرکت و هم در درون مایه، صحنه ها وعصر هایی همچون صحنه هایعاشورا آفرید که در آن ها، شور، شعور، شوکت و شکوه عاشورایي را می توان یافت. رزمندگانی که در هشت سال دفاع مقدّس حماسه آفریدند و امّتی که صبورانه در مقابلشدائد و سختی ها ایستاد و رهبری که ناشر همان فرهنگ و برافرازنده همان رایت بود،نشان می دهد که عاشورا تنها، حادثه سال61 هجری نیست.

مدیریت و برنامه ریزی
انتخاب بهترینزمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترین شرایط و زمینه برای تحقق یک امر، گواهمدیریت توانا و مدبّر است. انسان، نیازمند الگوی مدیریت در هر روزگاری است؛ به ویژهالگویی که در بحران، با دقیق ترین و سنجیده‌ترین شیوه راهبری کند و ازآفت پذیریمصون بماند.
هیچ حرکت و انقلابی را نمی توان یافت که به اندازه کربلا در همهابعاد رهبری و حرکت، موفّق و ممتاز باشد. تحلیل و تبیین این ویژگی، ما را با ابعادمدیریتی کربلا بیش تر آشنا می سازد.
یک- زمینه سازی:
امامعاشورا، زمینه های روانی، فرهنگی و نظامی را در این حرکت به خوبی فراهم می آورد. سخرانی در منا، آمدن از مدینه به مکّه و استفاده از شرایط ایّام حج برای تبلیغ،ارسال نامه به بصره و پاسخ به نامه کوفیان و فرستادن نماینده به کوفه، روشنگری درکنار خانه کعبه و پیش از آن در آستانداری مدینه، از شیوه‌هاي مناسب حرکت امام هستندکه زمینه را برای حرکتی بزرگ فراهم می‌آورند .
نوشتن وصیّت نامه و سپردن آن بهبرادرش محمدحنفیّه نیز، خواه برای شکست جوّ تبلیغی نظام اموی و خواه برای جلوگیریاز تحریفات بعدی، از دیگر حرکت های مکمّل است که هدف و دلائل حرکت امام را تفسیر وتبیین می کند.
دو- انتخاب زمانمناسب:
امام حسین(ع) در27 رجب، یعنی12 روز بعد از مرگمعاویه، به سمت مکّه حرکت می کند. روز ورود او سوم شعبان، یعنی روز ولادت اوست! حرکت و خروج او در یوم التّرویه- هشتم ذی الحجّه- از مکه به سمت عراق و رها کردنمراسم حج و ایجاد سؤال در ذهن ها، نشان مدیریت اباعبدالله و زمان شناسی او در حرکتعظیم خویش است. این زمان شناسی در صحنه کربلا و عاشورا، بیش‌تر چهره نشان میدهد.
مهلت خواستن یک شب و تجهیز روحی و معنوی یاران، تناسب خطبه‌ها باموقعیت‌ها یا بهره‌گیری از یاران متناسب با زمان و موقعیّت بسیار درس آموزاست.
سه- سازماندهی و مدیریتیاران:
نحوه گزینش و چینش یاران در کربلا بسیار شگفت،شنیدنی و شکوهمند است؛ عبیدالله بن حرّ جعفی را در راه به همدلی و همراهی می خواندو آن گاه که بهانه جویی او را می بیند؛ حتی هدیه او را- که اسبی بسیار چابک وتقریبأ بی نظیر بود- رد می کند؛ زهیر را- که در راه با یک برنامه زیبا جذب و جلبمی‌شود- فرمانده جناح راست و حبیب بن مظاهر اسدی- پیر ترین چهره کربلا، را فرماندهجناح چپ سپاه خود قرار می دهد.
رابطه امام با اصحاب واقعأ خواندنی و آموزندهاست. نحوه سخن گفتن، به میدان فرستادن، تقسیم مسؤولیّت‌ها، رشد دهندگی و سازندگی،حتّی لحظه های پایانی که امام سر اصحاب را به دامن می گیرد، مدیریت شگفت امام را دربهره‌گیری از عناصر تحت مدیریت خود نشان می دهد.
چهار- مدیریت در بحران:
توان مدیریت افراد را در لحظه‌های بحران باید شاخت. علی اکبر(ع)، جوانرشید اباعبدالله، در صحنه نبرد فرمود:
أَلْحَرْبُ قَدْ بانَتْ لَهاالَحقائِقُ وَ ظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِها مَصادِقُ
جنگ حقیقتها را آشکار و میزان صداقت افراد را روشن می کند.
مجموعه جریان قیام اباعبداللهسرشار از لحظه های خطیر و خطر خیز است. دعوت شدن به کاخ استانداری مدینه، حرکت ازمکّه، برخورد با سپاه حرّ، بی‌آبی و بیتابی کودکان، انبوه سپاه دشمن، غربت وتنهایی، شهادت یاران، همه و همه، لحظه ها و صحنه‌هایی هستند که پای اراده را میلرزاند و انسان را در تصمیم گیری دچار بحران و دشواری و تنگنا می سازند. امام درتمام این شرایط، بهترین تصمیم و دقیق‌ترین برنامه را طراحی می کند. هر یک از اینموقعیت ها، خود، قطعه‌ای درس آموز، بدیع و تأمل برانگیز در مجموعه جریان کربلااست.
شاید در نخستین نگاه، همراه آوردن کودکان و زنان برای دیگران شگفت بود و بامدیریت جنگ ناهمساز احساس می شد، اما وقتی مجموعه ماجرا را مطالعه می کنیم، درمییابیم، به رغم همه دشواری ها، همراهي زنان و کودکان تا چه اندازه در تبیین، گسترش وتعمیق فرهنگ عاشورا مؤثّر بوده است. شهادت علی اصغر، امضای مظلومیبت کربلا و اسارتزنان و کودکان بهترین و مؤثرترین راه انتقال فرهنگ عاشورا و حقانیّت قیاماباعبدالله و ترسیم چهره بیداد و جنایت است. امام حسین(ع) در کنار مدیریت صحنهنبرد، باید به مدیریت خیمه‌هایی که کودکان عطش زده و همسران و زنان سوگوار وداغدیده دارد نیز بپردازد. تسلّط، حفظ، هدایت، تسلّای خاطر و آمادگی روانی و ذهنیاین مجموعه کاری ساده نیست و این جلوه‌ای از مدیریت امام است که در چنین شرایطدشوارو دردناکی، به همه ابعاد موضوع، با درایت، بصیرت، قدرت و غنایتی ویژه و بینظیر می‌نگرد؛ به گونه‌ای که هیچ کاستی، غفلت و ضعفی در جریان کربلا دیده نمی‌شود. اگر کربلا را از این بُعد نیز نظاره کنیم، بی نظیر است. نکته ای که طرح آن در اینمقال بایسته است، مدیریت روحی و فکری تمامی صحنه کربلا است. امام نه تنها بهبازسازی و تعالی مستمر روح و فکر یاران می پردازد تادر پالایش یافته‌ترین شکل ومهذّب ترین شرایط به مجاهده بپردازند، بلکه می‌کوشد بر روح و روان دشمن نیز تأثیربگذارد تا اگر هنوز در کسی استعداد و امکان برگشت وجود دارد، بازگردد. چندین خطابهو سخنرانی مقابل سپاه دشمن و حتّی فرستادن برخی یاران برای سخنرانی، نوعی اتمامحجّت، کوبیدن تازیانه و جذب احتمالی عناصری است که سوسوی ایمانی در جان و دل دارند. تأثیرگذاری بر دشمن و جذب و جلب کسانی که استعداد جدا شدن از جبهه باطل و پیوستن بهجبهه حق را دارند، کمال مدیریت در جنگ است .
شیوه دعوت وخطبه خوانی اباعبداللهنیز بسیار جالب و تأمل انگیز و درس آموز است. در یکی از خطبه خوانی‌ها، که احتمالأآخرین خطبه او است، امام به نوعی گفت و گو با دشمن می‌پردازد و با پرسش و پاسخ،کوشش می کند پرده‌های سیاهی را که بر نگاه و قلب و جان آن ها افتاده است، فروافکندتا حقیقت را روشن تر ببینند. امام حسین(ع) عمامه پیامبر را بر سر بست، شمشیر او رادر کف گرفت، مقابل سپاه ایستاد و در حالی که بر اسب پیامبر، مرتجز، سوار شده بود،با صدای بلند خطاب به دشمن فرمود:
«ای مردم! به سخنم گوش بسپارید و شتاب نکنیدتا حقیقت را برای شما بازگویم و شما را موعظه کنم و راه بهانه را بر شما ببندم. اگردرباره‌ي من انصاف و جوانمردی روا دارید، نیک فرجامی و خوشبختی در انتظارتان خواهدبود و اگر انصاف روا ندارید، در سرانجام کار خویش بیندیشید تا چیزی بر شما پنهان وپوشیده نباشد. آن گاه هرآنچه خواهید بکنید. ولّی و سرپرست من خداست که کتاب را فروفرستاده و او راهبر نیکوکاران است. در نسب من بنگرید و آن گاه به خود برگردید ووجدان و شعور خویش را به داوری بخوانید و خود را محاکمه کنید. آیا روا است که خونمرا بریزید؟ آیا شایسته است حرمتم را بشکنید؟
آیا من پسر دختر پیامبر شما وفرزند وصی او و عموزاده او که اوّل مؤمن و تصدیق کننده رسول اوست، نیستم؟ آیا حمزهسیدالشّهداء عموی من نیست؟ آیا جعفر که در بهشت با دو بال پرگشود، عموی من نیست؟آیا فرموده رسول خدا که من و برادرم را سید جوان اهل بهشت نامیده به شما نرسیدهاست؟
اگر گفته‌های ما را تأیید می کنید،مطمئن باشید دروغ نگفته‌ام و اگرگفته‌های مرا باور ندارید از جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل بن سعدساعدی، زید بن ارقم و انس بن مالک سؤال کنید که در میان شما هستند. آیا آنان اینگفته‌ها را تأیید نمی‌کنند؟ چرا آماده ریختن خون من شده‌اید؟»
این شیوه سخنگفتن و گفت‌وگوهایی که پس از آن در صحنه نبرد اتّفاق می‌افتد، مجالی است تا اگرفطرتی، غبار خورده قلبی، به غفلت افتاده و اندیشه‌ای، ره گم کرده است، خویش رابازیابد و به راه باز‌گردد و فرصت و موقعیتی مناسب برای تصحیح خویش پیداکند.
آیا این شیوه‌ها را در سخنان و سیرت امام خمینی قدس سرة نمی‌یابیم؟ آیا روشاتمام حجّت، موعظه، عریان سازی حقایق و دعوت به تأمّل در خویش و بازگشت از بیراهه وکج‌راهه را در کلام امام نمی‌یابیم؟ امام، حتّی در وصیّت‌نامه خویش نیز از موعظه ودعوت راه گم کردگان برای بازگشت به آغوش اسلام و انقلاب دریغ نورزیدهاست.

جلوه‌هایفرهنگ عاشورا دردفاع مقدّس
تأمل و ژرف‌نگری در همه‌یجلوه‌ها، یادها و یادگاری‌های دفاع مقدّس یعنی وصیّت‌نامه‌ها، سروده‌ها، نوشته‌ها،خاطرات، مزار نوشته‌ها، تابلوهای جبهه، نوحه‌ها، سخنان امام خمینی قدس سره، ناملشکر ها، گردان‌ها، گروه‌هان‌ها، نام عملیات و… نشان می‌دهد که جبهه‌های دفاعمقدّس، همچون چشمه‌هایي بودند که از قلّه‌های مرتفع کربلا سرچشمه گرفته‌اند. گویی،خونی که در روز عاشورا بر خاک تفتیده و داغ کربلا چکید، در رگ‌های نوجوانان، جوانانو پیران جاری بود؛ رزمندگانی که در جبهه، سنگر به سنگر، بی‌خوف و بی‌پروا، شوریده وعاشق می‌جنگیدند و زخم و شهادت و اسارت را به جان می‌خریدند تا به تعبیر شهیدی،ناشر این فرهنگ باشند که«من می‌روم که بمانم و تو می‌مانی که‌ بروی.»
آری، «رفتن» میراث شهیدان است؛ شهیدانی که به ما آموختند شرط فوز و فلاح و سر‌بلندی،گام برداشتن در راه خدا و پرهیز از فتور و عافیت طلبی و در خود خیزیدن است. آنان ازامام عاشورا آموختند که:
أَلا مَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ،مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ الله نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا، فَاِنِّی راحِلٌمُصْبِحاً اِنْ شاءَالله
آگاه باشید! هر آن کس آماده است خون قلبش رادر راه ما بریزد و جان را در راه خدا ایثار کند، با ما همراه شود؛ من فردا صبح حرکتخواهم کرد. نسل امام خمینی، «خون قلبش» را در راه خدا هدیه آورد و چشم بر اشارتامام، حماسه‌هایی رقم زد که تنها در عاشورای حسینی می‌توان فراتر از آن ها راجست‌و‌جو کرد.
فرهنگ عاشورا، جریان ذهن و روح رزمندگان است. خواندن زیارتعاشورا، برپایی مراسم سوگواری برای اباعبداالله، یادآوری هماره حماسه، ایثارها وشهادت خانواده و اصحاب اباعبدالله و تطبیق صحنه‌ها با عاشورای اباعبدالله،ویژگی‌های همه رزمندگان است.
اُنس و الفت با خاطرات و یادهای عاشورا، درعملیّات‌ها بارز تر بود. هر شهیدی متناسب با شکل شهادت، به یکی از شهیدان کربلاتشبیه می‌شد؛ اگر دست ها قطع می شد و یا سمت سقایت داشت، به ابوالفضل العبّاس، اگرنوجوان بود، به قاسم، اگر تشنه شهید می‌شد یا سر جدا می‌شد به اباعبدالله. حتّی نامرزمندگان در صورت همانندی با نام اصحاب اباعبدالله، می‌توانست مورد توجّه باشد. نمونه‌هایی از این ویژگی‌ها را در خاطرات رزمندگان بررسیمی‌کنیم.

زیارتعاشورا
آشنا‌ترین زیارت‌نامه‌ی جبهه‌ها، پادگان‌ها ومراکز تجمّع نیروهای رزمنده، «زیارت عاشورا» بود. زمزمه‌ی صبحگاه، لحظه‌هایعملیّات، و همراه رزمندگان در جیب و کوله پشتی، همین زیارت بود. ترنّم عاشقانه اینزیارت، دل‌ها را به کربلا پیوند می‌دادو شعله‌ي ایثار و فداکاری را در جان‌ها برمی‌افروخت. زیارت نامه عاشورا ستایش است و نکوهش؛ ستایش روح بزرگ امام عاشورا ویاران پاکبازش و نکوهش ستمگران، قساوت پیشگان و زمینه‌سازان جنایت.
خواندن زیارتعاشورا، هم شور حسینی را در قلب‌ها بر می‌انگیخت و هم خشم و نفرت نسبت به دشمن راتازه و زنده نگه می‌داشت. رزمندگان، مفهوم حقیقی دین را در همین زیارت می‌جستند که«هل الدین الا الحب و البغض؟»؛ آیا دین جز دوست داشتن خوبان وکینه نسبت به تباهکاران چیز دیگری هم هست؟جبهه در فرهنگ رزمندگان، کربلا بود وبعثیان، یزیدی بودند. رزمندگان پس از خواندن زیارت عاشورا، هم حضور شیفتگی نسبت بهامام حسین(ع) و آرمان‌هایش را در روح و جان خویش می‌یافتند و هم بغض و کینه نسبت بهستم‌گران و عاشوراستیزان را.
چشم‌هایی که در زلال اشک بر اباعبدالله شسته می‌شد،شانه‌هایی که در مصائب کربلا می‌لرزیدو قلب‌هایی که با زمزمه‌ی نام حسین (ع)می‌شکست، مستعدترین شرایط را برای عملیّات می‌یافت. یکی از رزمندگان در خاطراتخویش می‌نويسد.
برادر موسی کسی بود که در مقرّ فاطمیّه، مراسم به یاد فاطمهزهرا(س) بر پا می‌کرد. هر شب با او زیارت عاشورا می خواندیم. این‌ها باعث شده بودتا حال و هوایی ایجاد شود که هیچ سازماندهی نظامی نمی‌توانست این طور در بچّه‌هااحساس مسولیّت ایجاد کند. بچّه‌ها بیشتر از حدّ و ظرفیت جسم و توانشان کارمی‌کردند. خدای تبارک و تعالی شاهد بود، چیزی بجز عشق، بچّه‌ها را حمایت نمی‌کرد.
روضه در زیارت عاشورا، چاشنی همیشه برنامه بود و اشک و سوز و سوگواری روح و جانرا تلطیف می کرد. در این برنامه، فرماندهان در کنار رزمندگان بودند و همین، زمینهساز یگانگی و تداعی صمیمیّت عاشورا بود. یکی از رزمندگان در خاطره‌ای درباره‌يسردار لشکر، شهید حسن باقری(افشردی) می‌گویند:
سومین یا چهارمین باری بود کهآهنگران به منطقه ما می‌آمد. حسن باقری از او خواهش کرد صبح پنج‌شنبه برای بچّه‌هازیارت عاشورا بخواند. آهنگران خیلی خسته بود. شب، یک ساعت یبشتر نخوابیده بود. بعداز زیارت عاشورا، حسن باقری خواهش کرد روضه حضرت رقیه را بخواند. تنها من مید‌انستم چه اتّفاقی خواهد افتاد. ته دلم خالی شد، بچّه های اطراف از حالت من تعجّبکردند. نمی دانستند حسن باقری چه‌قدر به حضرت رقیّه ارادت دارد.
نگران شدم. می‌دانستم تا شهر مسافت زیادی راه است و او با شنیدن روضه حضرت رقیّه از حالمی‌رود. به هر حال، آهنگران شروع کرد از اول تا آخر روضه، حسن باقری در حال سجدهبود. شاید می‌خواست کسی نبیند که چه حالی دارد. فضای روضه من را گرفته بود و در فکرحسن باقری بودم. روضه تمام شد. منتظر بودیم او سر از سجده بردارد. کف سنگر، سه تاپتو روی هم انداخته بودیم. جایی که باقری سرش را گذاشته بود، خیس بود. پتو رابرداشتم، پتوی بعدی هم خیس بود. آن را هم برداشتم، پتوی سومی هم خیس بود!
اینعشق و شیدایی به زیارت عاشورا و مجالس روضه، از پشتوانه‌های بزرگ معنوی، روحی وجهادی رزمندگان در جبهه های ایثار و عشق بازی بود.
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عاشورا و دفاع مقدس لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

تاریخ شمسی

دریافت کد تاریخ شمسی

اللهم عجل لولیک الفرج

میان هوس و نفس جنگ می شود دلم به هر چشم زدنی سنگ می شود آقا ببخش که دلم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود ...............

آمار

  • امروز: 57
  • دیروز: 142
  • 7 روز قبل: 1870
  • 1 ماه قبل: 4864
  • کل بازدیدها: 59588

آرشیوها

  • بهمن 1397 (1)
  • دی 1397 (19)
  • آذر 1397 (1)
  • فروردین 1397 (8)
  • اسفند 1396 (15)
  • بهمن 1396 (25)
  • دی 1396 (40)
  • آذر 1396 (10)
  • آبان 1396 (42)
  • مهر 1396 (16)
  • شهریور 1396 (35)
  • مرداد 1396 (40)
  • بیشتر...

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

دعای فرج برای گوشه راست

حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

دیکشنری آنلاین


دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

حدیث موضوعی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس