ساقی کوثر

نسل ما نسل ظهور است ، اگر برخیزیم ......
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حکایتی زیبا و خواندنی

01 تیر 1396 توسط سلاله

«چوپان، مار و روباه»

چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و به چوپان گفت: به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟
مار گفت: سزای خوبی بدی است.
قرار شد تا از کسی سوال بکنند، و در راه به روباهی رسیدند و از او پرسیدند.
روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم، نمی توانم حکم کنم. پس برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند. مار به استمداد برآمد و روباه گفت: همانجا بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود…
?
??

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ... لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

تاریخ شمسی

دریافت کد تاریخ شمسی

اللهم عجل لولیک الفرج

میان هوس و نفس جنگ می شود دلم به هر چشم زدنی سنگ می شود آقا ببخش که دلم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود ...............

آمار

  • امروز: 173
  • دیروز: 601
  • 7 روز قبل: 1168
  • 1 ماه قبل: 4398
  • کل بازدیدها: 58319

آرشیوها

  • بهمن 1397 (1)
  • دی 1397 (19)
  • آذر 1397 (1)
  • فروردین 1397 (8)
  • اسفند 1396 (15)
  • بهمن 1396 (25)
  • دی 1396 (40)
  • آذر 1396 (10)
  • آبان 1396 (42)
  • مهر 1396 (16)
  • شهریور 1396 (35)
  • مرداد 1396 (40)
  • بیشتر...

اوقات شرعی

دریافت کد اوقات شرعی

دعای فرج برای گوشه راست

حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

دیکشنری آنلاین


دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

حدیث موضوعی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس