یک داستان ، یک پند
20 آبان 1396 توسط سلاله
⭕️ مردی برای معلولان اطعام میڪرد . خسیسی پسر خود را گفت ظرف بردار برویم. پسر گفت پدر تو معلول نیستی نه ڪوری نه چلاقی نه شلی… پدر گفت بیا ڪاریش میڪنیم. چون در خانه رسیدند آن خسیس چشمان خود بست و خود را به ڪوری زد. ظرف خالی را دادند و ظرف پر طعام… بیشتر »