تلنگر
مدرسه که می رفتم فکر می کردم … دلگیری غروب جمعه به خاطر ننوشتن تکالیف فرداست . اما الان می فهمم تکالیفی که امام عصر داده بود یادم رفته است……..
اللهم عجل لولیک الفرج
مدرسه که می رفتم فکر می کردم … دلگیری غروب جمعه به خاطر ننوشتن تکالیف فرداست . اما الان می فهمم تکالیفی که امام عصر داده بود یادم رفته است……..
اللهم عجل لولیک الفرج
روحانی ،چه ز"ماو کربلا “میدانی؟
ما را ز سر بریده می ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در مستی مرگمان نمی رقصیدیم
ما شیفته ی راه شهادت هستیم
سرباز وفدایی ابوالفضل هستیم
صد بار اگر کشته به راهش گردیم
با جان دگر دوباره بر میگردیم
شاگرد کلاس اول عباسیم
پس روی حسین و زینبش حساسیم
رهبرم اخم کند، قایقی خواهم ساخت…
خواهم انداخت به دریای دل اربابم…
قایق از خشم، پُر است…
ودل، از نفرت تکفیرےها…
قصه ی فهمیده…
باز تکرار کنم؟؟؟
نه دگر این بار دعوا…
به سر سربند نیست…
همه سربندها…
نام #یافاطمه است…
در داروخانه ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ با زبان ساده ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ .
ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ
ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟
? توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند?
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ?
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ …??
عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبريز، با زن عقدي خويش به تهران برميگردد. بعد از ورود به خانه، خطاب به طلعت خانم با صداي نيمه بلند ميگويد: طلعت … طلعت كجايي..؟ سلام آقا..خوش آمديد … برو طبقه دوم …. يكي از اتاق ها را آماده كن. از اين به بعد ايشون با ما زندگي ميكنه. طلعت هم بلافاصله اطاعت امر ميكنه و يكي از اتاقهاي بزرگ آفتاب گير را براي اين تازه عروس آماده ميكند. مادر به خاطر فضاي مرد سالاري، هرگز جرآت نميكند از پدر در مورد اين تصميمش بپرسد. اما در طول سال ها زندگي مشترك، عروس خانم فرزندي پسر به دنيا مي آورد كه سرخ و سفيد و تپلي است. ولي مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنيا آورده بود، يا سر زا رفته بودند و يا در همان كودكي فوت كرده بودند و از اين كه هووي تازه وارد صاحب فرزندي سالم و سفيد و تپلي است، غصه ميخورد. اما به خاطر اعتقادات خيلي محكمي كه داشت، هرگز حسودي نميكند.
✅ شخصی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و استخاره کرد، استخاره بد آمد، ولی او آن را نادیده گرفت و به مسافرت تجارتی رفت و اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد.
? وقتی بازگشت خدمت امام رفت و گفت: یادتان هست که استخاره برایم کردید و بد آمد؟ اما من آن را ندیده گرفتم و سود هم بردم.
✅ مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: «مقداری حلوای نسيه به من بده»
حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : «امتحان کن ببين خوب است يا نه»
مرد گفت: «روزه ام باشد موقع افطار»
فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ( ۱۸۵ - آل عمران)
از نظر قرآن کسی سعادتمند است و عاقبت به خیر که بتواند خود را از جاذبه های گناه و معصیت که حقیقتی جز آتش ندارند رهانده و قدم در بهشت گذارد.
«زحزح» در اصل به معنى این است كه انسان خود را از تحت تاثیر جاذبه و كشش چیزى به تدریج، خارج و دور سازد و«فاز» در اصل به معنى نجات از هلاكت و رسیدن به محبوب است.( ۱) بر این اساس آیه مورد بحث می گوید: كسانى كه از تحت تاثیر جاذبه آتش دوزخ، دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات یافته و محبوب و مطلوب خود را پیدا كرده اند.