تلنگر
مدرسه که می رفتم فکر می کردم … دلگیری غروب جمعه به خاطر ننوشتن تکالیف فرداست . اما الان می فهمم تکالیفی که امام عصر داده بود یادم رفته است……..
اللهم عجل لولیک الفرج
مدرسه که می رفتم فکر می کردم … دلگیری غروب جمعه به خاطر ننوشتن تکالیف فرداست . اما الان می فهمم تکالیفی که امام عصر داده بود یادم رفته است……..
اللهم عجل لولیک الفرج
20 نکته برای احیاء شبهای قدر
? 1. شباهت قدر و قیامت را حس کنیم
?2. امیدوار باشیم و به کم قانع نباشیم
? 3. بیقراری برای خدا (خود خدا را بخواهیم)
? 4. مؤمنان مثل گنهکاران، گنهکاران مثل مؤمنان
? 5. جلب محبت خدا با محبت به دیگران
? 6. بزرگوار باشیم (فقط برای خود و اطرافیان خود دعا نکنیم)
? 7. رسیدگی به نیازمندان، محبت به بستگان
? 8. محبت به والدین، دعا برای پدر معنوی جامعه
? 9. طلب معیشت خوب و نابودی فقیرسازان
? 10. حضور در جمع مردم
(لااقل بخشی از شب از نور نیّت دیگران بهره مندی شویم)
? 11. دعای مناسب حال
? 12. کمی قرآن
? 13. تفکر و محاسبۀ نفس (دلمان از کوتاهیهایمان بگیرد)
? 14. اندیشیدن به لحظۀ وداع و مرور وصیتنامه
? 15. از فکر و ذکر علی(ع) غافل نشویم
? 16. خود را در محضر حضرت ولیعصر(عج) ببینیم
? 17. کمی مشارطه و برنامهریزی برای آینده
? 18. شب قدر سوم، شب دعا برای ظهور
? 19. دعا برای عاقبت بهخیری و شهادت
? 20. زیارت امام حسین(ع) و فاتحه برای شهدا
به ویژه شهدای مدافع حرم که امنیتمان مدیونشان است
?مهدی جهاندار شب گذشته در دیدار با رهبری شعری زیبا از فتنه خواند که تحسین همه را برانگیخت:
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد
فتنه شاید کُنجِ پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
?اصبغ نباته،می گوید:
?در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علیه السلام:بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی"علیه السلام” امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند.
?آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت.
?در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت:
?«ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!
او در جواب ابن کوا چنین گفت:
?دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست.
در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر میزند و بر روی یک خانمی مینشیند.
آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زدن میکند. او وحشتزده بلند میشود و سعی میکند با پریدن و تکان دادن دستهایش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشتزده میشوند.
بالاخره آن خانم موفق میشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر میزند و روی خانم دیگری نزدیکی او مینشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش میشود که همین حرکتها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها میدود تا کمک کند.
در اثر واکنشهای خانم دوم، این بار سوسک پر میزند و روی پیشخدمت مینشیند.
❌ﺍﻫﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﻢ من !!!
❌ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ …
❌تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
❌ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ
❌ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻏﺮﺑﯿﻬﺎ
❌ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﺳﺖ !!
❌ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﺗﺤﺮﯾﻢ ؟!
روزی که گِل آدم و حوا بسرشتند
بر نام حسین بن علی گریه نوشتند
فرمود نبی در صفت گریه کنانش
ولله که این طایفه از اهل بهشتند
شاید امسال بیایم حرمت ، یا شاید …
سر و کار دل من هست فقط با “شاید”
یک نگاهی به همان برگه بینداز حسین
اصلا افتاده کسی از قلم آقا شاید !!!
فکرش افتاده شبیه خوره ای بر جانم
اصلا انگار ، بدت آمده از ما شاید
�یادت بخیر مَرد . انگار همین دیروز بود ، نوروز ۹۴ را میگویم . در ساحل نیلگون بوشهر . با عزمی مصمم و راسخ گفتی : “می جنگیم تا ناموس ایرانی به دست دیو و دد داعشی نیفتد . ” اما چه زود “قالوا بلی” گفتی و رفتی
?قرارمان این نبود . حاج قاسم را زود تنها گذاشتی . او هم از خودی خورد و هم از غیرخودی . یکی گفت فیش حقوقی اشان آن چنانی است ، یکی گفت اینها شهید نیستند مزدورند، یکی گفت اینها فوت و فن مذاکره را نمی دانند و الا غائله را زودتر ختم می کردند و دیگری گفت ….
? بامرام زود رفتی و حاج قاسم تنها ماند . البته دروغ نگویم ؛ حاج قاسم تنها نماند . حاج قاسم ماند و یک عده فدائیان خمینی .
شب جمعه است…هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم
ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم
سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم