داستان کنجد و جو
23 آبان 1396 توسط سلاله
❣ارباب لقمان به او دستور داد ڪه در زمینش، برای او ڪنجد بڪارد. ولی او جُو ڪاشت. وقتِ درو، ارباب گفت: چرا جُو ڪاشتی؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم ڪه برای تو، ڪنجد برویاند. اربابش گفت: مگر این ممڪن است؟ بیشتر »